هوش مصنوعی: این شعر از تجربیات عاشقانه و دردهای عاطفی شاعر سخن می‌گوید. او از روزهایی یاد می‌کند که اشک دیگران را به اشتباه خنده می‌پنداشت و اکنون نتیجه اعمال گذشته خود را می‌بیند. شاعر از عشق نافرجام، درد دل، و ملامت‌های دیگران می‌نالد و به دوران گذشته خود اشاره می‌کند که چگونه تصوراتش با واقعیت متفاوت بوده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و تجربیات زندگی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و زبان پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۹۶۸

من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم روزی
کنون بر می دهد تخمی که من می کاشتم روزی

هم اول روز کان زلف سیاهم پیش چشم آمد
دل من زد که از وی شام گردد چاشتم روزی

تو، ای ناخورده جام عشق، هشیاری مکن دعوی
که من هم خویش را هشیار می پنداشتم روزی

دو چشمم بر رخش داده به کویش در نهم، پایی
هم از خاک درش این رخنه می انباشتم روزی

دل از درد کهن خون گشت و محرومی بختم بین
کز آب دیده رازی بر درش بنگاشتم روزی

تو گر بر جای دل داری، مرا گر نیست دل بر جا
مزن بر حال من طعنه که من هم داشتم روزی

ملامت سوخت خسرو را، همه پاداش آن است این
که بر اهل ملامت بد همی انگاشتم روزی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.