هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین از درد هجران و فراق سخن می‌گوید. شاعر از عشق و داغ هجران می‌نالد و از بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او از روزهای خوش گذشته یاد می‌کند و از حال تلخ کنونی می‌نالد. شعر پر از تصاویر احساسی و استعاره‌های عمیق است که درد و رنج شاعر را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۹۷۸

شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فراغی
زیبدت گر می کنی بر حال مسکینان دماغی

داغ هجرانم نه بس، خالم ز رخ هم می نمایی
چند سوزم، وه که داغی می نهی بالای داغی

گه به من دزدیده بینی گه به دزدی خویشتن را
نزد من جان دادن است این، نزد یاری نیست لاغی

بهر این حاجت که بوک آیی شبی بر من چو شاهی
می نهم از سوز دل شبها به هر مشهد چراغی

آب چشمم گفت حالم بر درت زان پس تو دانی
هم تو می دانی که نبود بر رسولان جز بلاغی

غنچه دل پاره پاره گرددم چون یادم آید
آنک بودم با گل خندان خود روزی به باغی

چند گوییدم که رفت از گریه چشمت، سرمه ای کن
من برین ظالم همی خواهم به جای سرمه داغی

هست نالان سوخته جانم مرم، ای کبک رعنا
گر ز مردار استخوانی بشنوی بانگ کلاغی

عقل و هوش الحمدلله رفت، ازین پس ما و عشقت
یافت چون خسرو ز صحبتهای بی دردان فراغی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.