هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد فراق و دوری از معشوق می‌نالد، از عشق و شوریدگی خود سخن می‌گوید و امید به وصال و لطف دوبارهٔ یار دارد. او از رنج‌های عشق و جدایی شکایت می‌کند، اما در عین حال به لطف و کرم معشوق امیدوار است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شماره ۳۱

دل پراکنده شد از یاد دلارامی باز
لاله وش شد جگر، از داغ گل اندامی باز

داده ام جان به خیال لب شور انگیزی
دل ربوده ز کفم شیفته بادامی باز

شکرین خنده بتی برده به غارت دینم
کرده در رهگذر هر نگهی دامی باز

هر دم از بهر خدا ، باد صبا از سر لطف
برسانش ز من دلشده پیغامی باز

دهد آیا دگرم دست ز مسعودی بخت؟
که برآید ز لب لعل توام کامی باز

وز پس محنت دوری بنشینیم بهم
کنم از درد جدایی گله هنگامی باز

خالد ار خون خوردم نرگس جادوش چه غم؟
لعل میگون ویم می کند اکرامی باز
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۳۰
گوهر بعدی:غزل شماره ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.