هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و فراق یار می‌نالد و اشتیاق فراوان خود را به دیدار و وصال معشوق بیان می‌کند. او تاکید می‌کند که بدون خیال یار نمی‌خوابد و بدون لبخند او نمی‌خندد. شاعر پیمان خود با معشوق را تا پای جان استوار می‌داند و در نهایت از حال خود می‌پرسد که یار چگونه است، در حالی که خودش را می‌شناسد اما از حال معشوق بی‌خبر است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷ - واو راست

باز یارب چونم از هجران دوست
باز چون گم گشته ام جویان دوست

تا همی خایم لب و دندان خویش
ز آرزوی آن لب و دندان دوست

دیدگانم ابر درافشان شده ست
زآرزوی لفظ در افشان دوست

من نخسبم بی خیال روی یار
من نخندم بی لب خندان دوست

من به جان بادوست پیمان کرده ام
نشکنم تا جان بود پیمان دوست

من چنینم یار گویی چون بود
آن خود دانم ندانم آن دوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶ - همو راست
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸ - نیزاو راست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.