هوش مصنوعی: این شعر از سیف فرغانی درباره ماهیت عشق و تأثیر آن بر هستی و فرد عاشق سخن می‌گوید. عشق به عنوان سلطانی غیور توصیف شده که در قلمرو خود اجازه حضور هیچ غیری را نمی‌دهد. همچنین، عشق باعث رهایی از دلبستگی‌های دنیوی و رسیدن به آزادی معنوی می‌شود. شاعر تأکید می‌کند که عشق واقعی انسان را از تعلقات مادی دور می‌کند و به سوی کمال سوق می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و فلسفی دارد.

شمارهٔ ۱۶۵

عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد
هیچ صاحب خبری را بخبر نگذارد

عشق سلطان غیورست و چو ملکی گیرد
اندر آن مملکت از غیر اثر نگذارد

آن مبارک قدمست او که چو دستش برسد
هیچ بر گردن هستی تو سر نگذارد

هستی تست گناه تو و او با همه لطف
این گنه تا بنمیری ز تو در نگذارد

منزل فقر ترا خانه مات آمد و هست
عشق شاهی که از آن خانه بدر نگذارد

چون درآمد بدل از دل غم دنیا برود
دل که منزلگه عیسیست بخر نگذارد

دل آزاد بغوغای علایق ندهد
لب قاروره بدندان تبر نگذارد

سیف فرغانی نومید مشو از در یار
یار در بارگه وصلت اگر نگذارد

تو شکر را ز مگس دور کنی وز غیرت
او درین مصر مگس را بشکر نگذارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.