هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از سیف فرغانی، به بیان درد و اشتیاق عاشقان به معشوق و طلب وصل او میپردازد. شاعر از عشق به عنوان دوا و امید دردمندان یاد میکند و سلطنت معشوق را برتر از همه ملوک میداند. عاشقان در این شعر، دنیا و نعمتهای آن را پست شمرده و تنها به دنبال وصال معشوق هستند. شاعر همچنین به تفاوت نگاه عاقلان و عاشقان به زندگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۲۶
دردمندان غم عشق دوا می خواهند
بامید آمده اند از توترا می خواهند
روز وصل تو که عیدست ومنش قربانم
هرسحر چون شب قدرش بدعا می خواهند
اندرین مملکت ای دوست توآن سلطانی
که ملوک ازدر تو نان چو گدا می خواهند
بلکه تا برسر کوی تو گدایی کردیم
پادشاهان همه نان از در ما می خواهند
زآن جماعت که زتو طالب حورند وقصور
در شگفتم که زتو جز تو چرا می خواهند
زحمتی دیده همه برطمع راحت نفس
طاعتی کرده وفردوس جزا می خواهند
عمل صالح خود را شب وروز از حضرت
چون متاعی که فروشند بها می خواهند
عاشقان خاک سر کوی تو این همت بین
که ولایت زکجا تا بکجا می خواهند
عاشقان مرغ و هوا عشق وجهان هست قفس
با قفس انس ندارند هوا می خواهند
تو بدست کرم خویش جدا کن ازمن
طبع ونفسی که مرا از تو جدا می خواهند
عالمی شادی دنیا وگروهی غم عشق
عاقلان نعمت وعشاق بلا می خواهند
سیف فرغانی هر کس که تو بینی چیزی
ازخدا خواهد واین قوم خدا می خواهند
در عزیزان ره عشق بخواری منگر
بنگر این قوم کیانند و کرا می خواهند
بامید آمده اند از توترا می خواهند
روز وصل تو که عیدست ومنش قربانم
هرسحر چون شب قدرش بدعا می خواهند
اندرین مملکت ای دوست توآن سلطانی
که ملوک ازدر تو نان چو گدا می خواهند
بلکه تا برسر کوی تو گدایی کردیم
پادشاهان همه نان از در ما می خواهند
زآن جماعت که زتو طالب حورند وقصور
در شگفتم که زتو جز تو چرا می خواهند
زحمتی دیده همه برطمع راحت نفس
طاعتی کرده وفردوس جزا می خواهند
عمل صالح خود را شب وروز از حضرت
چون متاعی که فروشند بها می خواهند
عاشقان خاک سر کوی تو این همت بین
که ولایت زکجا تا بکجا می خواهند
عاشقان مرغ و هوا عشق وجهان هست قفس
با قفس انس ندارند هوا می خواهند
تو بدست کرم خویش جدا کن ازمن
طبع ونفسی که مرا از تو جدا می خواهند
عالمی شادی دنیا وگروهی غم عشق
عاقلان نعمت وعشاق بلا می خواهند
سیف فرغانی هر کس که تو بینی چیزی
ازخدا خواهد واین قوم خدا می خواهند
در عزیزان ره عشق بخواری منگر
بنگر این قوم کیانند و کرا می خواهند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.