هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از غم عشق و درد دل سخن می‌گوید. او عشق را گنجی پرگوهر می‌داند که ارزش آن فراتر از مال و ثروت دنیوی است. همچنین، به تفاوت نگاه عاشقان و دنیاداران اشاره می‌کند و عشق را غذای روح و جان می‌خواند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و تمثیل‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانی و بزرگسالی شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۲۲۸

غم عشق تو مقبلان را بود
چنین درد صاحب دلان را بود

تن از خوردن غم گدازش گرفت
چنین لقمه یی قوت جان را بود

غم جان فزایت غذای دلست
تن اشکمی آب ونان را بود

چو خورشید سوی زمین ننگرد
اگر چون تو مه آسمان را بود

بدنیا نظر اهل دنیا کنند
ببازی هوس کودکان رابود

مده نان طلب را بدین سفره جای
برانش که سگ استخوان رابود

غم عشق تو گنج پر گوهرست
نه سیمست وزر کین وآن را بود

غم جست وجو کار جان ودلست
ولی گفت وگو مرزبان را بود

اگر دشمنی دور ازو شاد باش
که غمهای او دوستان را بود

مباحست مر زاهدان را بهشت
ولی دوست مر عاشقان رابود

که بی لشکری تخت گیتی ستان
سلاطین صاحب قران رابود

گرت عار ناید مران سیف را
ازین در که سگ آستان رابود
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.