هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر از دوری معشوق رنج میبرد و نور زندگی خود را از او میداند. او بهشت را بدون معشوق، دوزخ میخواند و از او میخواهد که بازگردد تا دل و دیدهاش روشن شود. شاعر همچنین به قدرت عشق در زنده کردن دلها اشاره میکند و از معشوق میخواهد که با لطفش به او کمک کند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴۶۲
ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو
بمرگ حالم نزدیک گشت دور از تو
زدیده ودل من ای همه بتو نگران
مپوش رو که دل و دیده راست نور از تو
بهشت بی تو مرا دوزخیست، از برمن
مرو که خانه بهشتیست پر ز حور ازتو
چو می روی همه در ماتمند عشاقت
بیا که ماتم عشاق هست سور ازتو
زفرقت تو ندانم که حال من چه شود
نه مایلی تو بمن نی منم صبور ازتو
اگرچه در طلب از ما فتورها باشد
تو منعمی نبود در عطا فتور ازتو
زحزن گر طرف دیگری بود هرگز
چه غمخورد چو دلی را بود سرور ازتو
بنفس مرده عشق تواند زنده دلان
بجان حیات پذیرند در قبور ازتو
بلطف خود مددش کن که سیف قرغانی
همی خوهد مدد اندر همه امور ازتو
بمرگ حالم نزدیک گشت دور از تو
زدیده ودل من ای همه بتو نگران
مپوش رو که دل و دیده راست نور از تو
بهشت بی تو مرا دوزخیست، از برمن
مرو که خانه بهشتیست پر ز حور ازتو
چو می روی همه در ماتمند عشاقت
بیا که ماتم عشاق هست سور ازتو
زفرقت تو ندانم که حال من چه شود
نه مایلی تو بمن نی منم صبور ازتو
اگرچه در طلب از ما فتورها باشد
تو منعمی نبود در عطا فتور ازتو
زحزن گر طرف دیگری بود هرگز
چه غمخورد چو دلی را بود سرور ازتو
بنفس مرده عشق تواند زنده دلان
بجان حیات پذیرند در قبور ازتو
بلطف خود مددش کن که سیف قرغانی
همی خوهد مدد اندر همه امور ازتو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.