۳۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۳۸

اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی
مرا بخون جگر دیده تر کند روزی

ازین نکوترم ای دوست گر نخواهی داشت
غم تو حال مرا زین بتر کندروزی

برین خرابه که محنت ازو نمی گذرد
امید هست که دولت گذر کند روزی

اگر بباغ بقاصر صرفنا نرسد
شجر شکوفه شکوفه ثمر کند روزی

وگر بجانب عمان کند سحاب گذر
صدف ز قطره باران گهر کند روزی

چو اهل وجد زخود بی خبر شوم چو کسی
مرا زآمدن تو خبر کند روزی

بود که بخت بشمع عنایت ایزد
چراغ مرده ما باز بر کند روزی

زباغ وصل تو درویش میوه یی بخورد
درخت دولت اگر هیچ برکند روزی

بوصل هجر مبدل شود عجب نبود
خدای قادر شب را اگر کند روزی

برای دیدن روی تو چشم می دارم
که بخت کور مرا دیده ور کند روزی

مباش ایمن از آه سیف فرغانی
که ناله شب او هم اثر کند روزی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.