هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق الهی و فانی بودن دنیا می‌پردازد. شاعر از عشق به معشوق حقیقی (خدا) سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها با عشق است که می‌توان زنده ماند و معنای واقعی زندگی را درک کرد. همچنین، متن به مفاهیمی مانند مرگ نفس، رهایی از تعلقات دنیوی، و پیروی از عشق الهی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی و مذهبی ممکن است نیاز به دانش پیش‌زمینه داشته باشند.

شمارهٔ ۲۵

درین جهان که بسی تن پرست را جان مرد
کسیست زنده که از درد عشق جانان مرد

بنزد زنده دلان در دو کون هشیار اوست
که از شراب غم عشق دوست سکران مرد

اگر چه عشق کشنده است، جان و دل می دار
بعشق زنده، که بی عشق نیک نتوان مرد

بشمع عشق ازل زندگی نبود آن را
که وقت صبح اجل شد چراغ ایمان مرد

بتیغ عشق چو کشته نشد یقین می دان
که نفس کافرت ای خواجه نامسلمان مرد

اگرچه شیطان تا حشر زنده خواهد بود
چو نفس سرکش تو کشته گشت شیطان مرد

چو دل بمرد تن از قید خدمت آزادست
برست دیو ز پیکار چون سلیمان مرد

چو نفس مرد دلت را جهان جان ملکست
باردشیر رسد مملکت چو ساسان مرد

طمع ز خلق ببر وز خدا طلب روزی
که سایل درش آسان بزیست و آسان مرد

گدا که خوار بود بهر لقمه بر در خلق
همین که نزد توانگر عزیز شد نان مرد

بعشق زنده همی دار جان که طبع فضول
برای نفس ولایت گرفت چون جان مرد

معاویه ز برای یزید همچون سگ
گرفت تخت خلافت چو شیر یزدان مرد

هزار همچو تو مردند پیش تو و از آن
فراغتست ترا کین برفت یا آن مرد

ز خوف آب نخوردندی ار بهایم را
خبر شدی که یکی در میان ایشان مرد

بماند عمری بیچاره سیف فرغانی
نکرد طاعت لیک از گنه پشیمان مرد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.