هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در مدح و ستایش یک شخصیت بزرگ و برجسته سروده شده است. شاعر با بیان هنرها و فضایل این فرد، او را فراتر از دیگران میداند و تأکید میکند که حتی بزرگان در مقابل او مانند کودکان خردسال هستند. همچنین، شاعر به بدخواهان این فرد اشاره میکند که با وجود دشمنیهایشان، نتوانستهاند به او آسیبی برسانند و خود در رنج و عذاب هستند. در پایان، شاعر از بخت و دولتی سخن میگوید که به این فرد بزرگ واگذار شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق ادبی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل میگیرد.
شمارهٔ ۶۲ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی
وصف تو چو سرکشان بکردند
از هر هنرت یکی شمردند
صد یک ز تو چون همه نبودند
امروز همه ز تو بدردند
جان بازانی که شیر گیرند
پیش تو چو مهره های نردند
با آن که به هر هنر همه کس
در دهر یگانه اند و فردند
آنان که چو کوه سرفرازند
با باد سیاست تو گردند
گویند همه که مرد مردیم
والله که به پیش تو نه مردند
ای مرد جهان تمام مردی
مردان جهان سر تو گردند
باده همه کافیان عالم
بر یاد کفایت تو خوردند
چون تو ثقت الملک ندیدند
اقرار بدین حدیث کردند
والله که به کفش تو نیرزند
آنان که ره سخا سپردند
هر فرش که گستری ز حشمت
ممکن نشود که درنوردند
بدخواهان تو هر چه هستند
دلخسته چرخ لاجوردند
با محنت و رنج همنشینند
با چرخ زمانه در نبردند
با قامت چون کمان دوتایند
با چهره چون زریر زردند
هر چند بر آتشستشان دل
از دم همه جفت باد سردند
نه نه که تو را نماند بدخواه
بودند و به درد دل بمردند
ای آن که بهر هنر بزرگان
پیش تو چو کودکان خردند
امروز به من رسید پنجی
زان ده که مرا امید کردند
وز پنج دگر نیافتم هیچ
می ترسم کز میان ببردند
دلشاد بزی که بخت و دولت
در جمله عنان به تو سپردند
از هر هنرت یکی شمردند
صد یک ز تو چون همه نبودند
امروز همه ز تو بدردند
جان بازانی که شیر گیرند
پیش تو چو مهره های نردند
با آن که به هر هنر همه کس
در دهر یگانه اند و فردند
آنان که چو کوه سرفرازند
با باد سیاست تو گردند
گویند همه که مرد مردیم
والله که به پیش تو نه مردند
ای مرد جهان تمام مردی
مردان جهان سر تو گردند
باده همه کافیان عالم
بر یاد کفایت تو خوردند
چون تو ثقت الملک ندیدند
اقرار بدین حدیث کردند
والله که به کفش تو نیرزند
آنان که ره سخا سپردند
هر فرش که گستری ز حشمت
ممکن نشود که درنوردند
بدخواهان تو هر چه هستند
دلخسته چرخ لاجوردند
با محنت و رنج همنشینند
با چرخ زمانه در نبردند
با قامت چون کمان دوتایند
با چهره چون زریر زردند
هر چند بر آتشستشان دل
از دم همه جفت باد سردند
نه نه که تو را نماند بدخواه
بودند و به درد دل بمردند
ای آن که بهر هنر بزرگان
پیش تو چو کودکان خردند
امروز به من رسید پنجی
زان ده که مرا امید کردند
وز پنج دگر نیافتم هیچ
می ترسم کز میان ببردند
دلشاد بزی که بخت و دولت
در جمله عنان به تو سپردند
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱ - گله از اختران آسمان و توصیف صبح
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳ - هم در مدیح
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.