۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود

پدری کز همه ملوک جهان
چرخ هرگز چو او نداد نشان

پادشاه زمین ملک مسعود
که نصیبش ز چرخ هست مسعود

گوید امروز شیر زان منست
گویی اندر میان جان منست

دل او در هوای من گردد
همه گرد رضای من گردد

او به من شاد و من بدو شادم
او چنین باد و من چنین بادم

شه پاک اعتقاد شاه زمین
می شناسد یقین که هست چنین

به دعا برگشاده دارد لب
شکر ایزد کند به روز و به شب

خرم و شادمان همی باشد
سیم و زر در جهان همی پاشد

هر زمان تازه بزمی آراید
به نشاط و سماع بگراید

باره را شاهوار بنشیند
خرم آن کس که روی او بیند

پیش او کدخدای سهم مکین
کش همه راستی کند تلقین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳ - توصیف اسب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵ - مدح خواجه ابونصر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.