هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌باختگی خود سخن می‌گوید و از زلف معشوق به عنوان پناهگاه دلش یاد می‌کند. او از نگاه نکردن معشوق به دل‌های عاشقان شکایت دارد و از تأثیرات عشق و هجران بر خود می‌نالد. شاعر همچنین از باد صبا می‌خواهد که نامه‌اش را به معشوق برساند، اما صبا راهی به درگاه معشوق ندارد. در نهایت، شاعر به میکده پناه می‌برد و از درس خانقاه دوری می‌جوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند پناه بردن به میکده و دوری از خانقاه ممکن است نیاز به درک بیشتری از زمینه‌های فرهنگی و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۷۳

جز خم زلفت دلم پناه ندارد
جانب دلها چرا نگاه ندارد

کیست که از تاب آن دو سنبلمشکین
همچو بنفشه قد دوتاه ندارد

مردمی کن که پیش چشم سیاهت
خانه ی مردم چنین سیاه ندارد

سینه ی چون مجمرم ز آتش هجران
جز نفس گرم من گواه ندارد

نامه ی دردم به دست باد سپردم
لیک صبا بر در تو راه ندارد

دل به سوی میکده پناه ازآن برد
بیش سر درس خانقاه ندارد

ز ابن حسام از چه روی زلف تو پیچید
داغ تو دارد جزین گناه ندارد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۴/۸ ۲۰:۳۸

جزخم زلفت دلم پناه ندارد .ازابن حسام خوسفي.دي كه معشوق مست وخرامان بوده است.لطفأ مصرع بعدي شعررابفرمائيد.هرچه درغزل شماره 73نگاه كردم نديدم اين شعررااستادم سليمان خان اميرقاسم خاني ازخوانندگان عصرقاجارخوانده است لطفأ كمكم كنيد