هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از نگاه فتنه‌انگیز معشوق، عشوه‌های او، و دردهای عشق شکایت می‌کند و به ناتوانی در برابر جادوی نگاه معشوق اشاره دارد. همچنین، او از ناسازگاری زمانه می‌نالد و در نهایت به پذیرش شرایط و سازگاری با زمانه توصیه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناسازگاری زمانه و پذیرش شرایط نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۸

زبس که می کند آن چشم فتنه بر من ناز
به جان رسید دل از عشوه های آن طناز

تطاول سر زلفس نمی توانم گفت
که کوتهست مرا عمر و قصه ایست ذراز

سرشکِ پرده در من ز عین غمّازی
بدان رسید که بر رو فکند مارا راز

چو دسترس نبود آستین کشیدن دوست
بر استانه ی او روی ما و خاک نیاز

دلم ز نرگش جادوی او حذر می کرد
خبر نداشت ز افسون غمزه ی غمّاز

خوش است یکدمه عیش ار زمانه دمساز است
ولی زمانه به یکدم نمی شود دمساز

ز روزگار شکایت نشاید ابن حسام
«زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز»
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.