هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جمال معشوق می‌پردازد و با استفاده از تصاویر طبیعی مانند آفتاب، سنبل، مشک، لعل، صدف، گل و گلاب، احساس شرم و خجالت را در برابر این زیبایی توصیف می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که نقاب از چهره برافکند و زیبایی خود را آشکار کند. همچنین، اشاره‌ای به شراب و خجالت ناشی از آن دارد و در پایان، از شعر خود به عنوان اثری یاد می‌کند که حتی تربت حافظ را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره‌ای به شراب دارد که مناسب‌تر است برای سنین بالاتر.

غزل شمارهٔ ۱۲۱

ایا ز تاب جمال تو آفتاب خجل
ز عطر سنبل زلف تو مشک ناب خجل

ز دانه های دهان تو در دهانه ی لعل
در اندرون صدف لؤلؤ خوشاب خجل

نقاب چهره برافکن که پرده دار چمن
ز شرم حسن تو مانده است در نقاب خجل

اگر ز عارض گلگون عرق بیفشانی
ز رنگ و بوی تو گردد گل و گلاب خجل

ز حسن خود ورقی می نگاشت گل در باغ
رخ تو دید و بماند اندر آن کتاب خجل

من از شراب خجالت نمی برم ساقی
بده که کس نشد از کرده ی صواب خجل

مقال ابن حسام ار به تربت حافظ
برند گردد ازین شعر همچو آب خجل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.