هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق است. او از سرسپردگی، وفاداری و فداکاری خود در راه عشق سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که روی خود را نشان دهد تا جانش را فدای او کند. شاعر همچنین از مستی و بی‌خودی ناشی از عشق و امید به وصال معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۴

ما به گلزار عذارت همه در بستانیم
از خیال می لعلت همه سر مستانیم

نیم جانیست که در پای تو انداخته ایم
نیست لایق چه توان کرد تهیدستانیم

چهره بنما که چو صبحم نفسی بیش نماند
کان نفس را ز سر صدق بر آن افشانیم

گر به سودای تو در پای بگردد سر ما
تو مپندار که از پای تو سر گردانیم

ما به امید تو از راه دراز آمده ایم
سر مگردان که چو زلفت همه سرگردانیم

شعله ی آتش دل هستی ما پست کند
گر نه هرلحظه به آب مژه اش بنشانیم

پیشتر زان که فلک داد ز ما بستاند
ساقیا باده که ما داد ازو بستانیم

ما که پیمان وفا با سر زلفت بستیم
به وفای تو که هم بر سر آن پیمانیم

حالیا در صفت حسن تو چون ابن حسام
در کتب خانه ی عشقت ورقی می خوانیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.