هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او خود را پرنده‌ای اسیر در دام معشوق می‌داند و از آرامش و رامشی که در کنار او یافته سخن می‌گوید. شاعر معشوق را چنان بلندمرتبه می‌داند که خاک آستانه‌اش را هم‌تراز عرش می‌شمرد و حضور او را مایه‌ حیات خود می‌داند. او زیبایی‌های معشوق را توصیف می‌کند و از جام باده‌اش آرزوی شادمانی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۷

من مرغ آشیانه قسدم به دام تو
ز آرامگه رمیده و یک چند رام تو

ای ساکنان کوی ترا چشم روشنی
از خاک آستانه عرش احترام تو

روح ملک به جبهه بساید هزار بار
خاکی که بر کشند برو نقش نام تو

زنده شود به بوی تو عظم رمیم من
بر خاکم ار رسد قدم خوشخرام تو

روی تو روز روشن و زلفت شب سیاه
فرخنده باد روز و شب و صبح وشام تو

خوش می کشد به دایره خط زمرُّدی
برگرد شکَّرت لب یاقوت فام تو

تا نسخ کرد ثلث عذارت خط غبار
نصفی خسوف یافت ز ماه تمام تو

باشد صباح دور قیامت صبوح من
آن شب که جرعه ای بدهندم ز جام تو

ابن حسام باده ی گلگون من ز دست
پاینده باد عشرت شرب مدام تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.