هوش مصنوعی:
متن به دو موضوع اصلی میپردازد: اولاً، نقش خداوند به عنوان خالق حقیقی افعال انسان و تفاوت آن با دیدگاه معتزله که انسان را خالق افعال خود میدانند. ثانیاً، مفهوم غفلت و بیداری روحانی را بررسی میکند و وجود انسان را به عنوان ابزاری در دست قدرت الهی توصیف مینماید. همچنین، متن به اهمیت نیت و حکمت پنهان در اعمال انسان اشاره دارد که تنها خداوند از آن آگاه است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی پیچیده است که درک آن نیاز به دانش پایهای در الهیات و فلسفه اسلامی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای عمیق و بحث دربارهی موضوعاتی مانند غفلت، بیداری روحانی و نقش خداوند در افعال انسان، برای مخاطبان جوانتر بدون راهنمایی مناسب ممکن است دشوار باشد.
فصل پنجاه و سوم - فرمود اولّ که شعر میگفتیم داعیۀ بود عظیم
فرمود اولّ که شعر میگفتیم داعیهٔ بود عظیم که موجب گفتن بود، اکنون در آن وقت اثرها داشت و این ساعت که داعیه فاتر شده است و در غروبست هم اثرها دارد سنتّ حق تعالی چنين است که چیزها را در وقت شروق تربیت میفرماید و ازو اثرهای عظیم و حکمت بسیار پیدا میشود در حالت غروب نیز همان تربیت قایمست رَبُّ الْمَشرِقِ وَالْمَغْرِب یعنی یُرَبّیْ الدَّوَاعِیَ الشاّرِقَةَ وَالْغَارِبَةَ معتزله میگویند که خالق افعال بنده است، و هر فعلی که ازو صادر میشود بنده خالق آن فعلست نشاید که چنين باشد، زیرا که آن فعلی که ازو صادر میشود یا بواسطهٔ این آلتست که دارد مثل عقل و روح و قوتّ و جسم یابی واسطه نشاید که او خالق افعال نباشد بواسطهٔ آن آلت چون آلت محکوم او نیست، و نشاید که بی این آلت خالق فعل باشد، زیرا محالست که بی آن آلت ازو فعلی آید، پس علی الاطلاق دانستیم که خالق افعال حقسّت نه بنده، هر فعلی اماّ خير و اِماّ شرکّه از بنده صادر میشود، او آن را بنیتّی و پیش نهادی میکند اماّ حکمت آن کار همان قدر نباشد که در تصوّر او آید، آن قدر معنی و حکمت و فایده که او رادر آن کار نمود فایدهٔ آن همان قدر بود که آن فعل ازو بوجودآید، امّا فواید کلّی آن را خدای می داند که ازآن چه بَرها خواهد یافتن مثلاً چنانک نماز میکنی بنیتّ آنک ترا ثواب باشد در آخرت، و نیک نامی و امان باشد در دنیا، اماّ فایدهٔ آن نماز همين قدر نخواهدبودن، صدهزار فایدهها خواهد دادن که آن در وهم تونمی گذرد آن فایدهها را خدای داند که بنده را بر آن کار میدارد اکنون آدمی در دستِ قبضهٔ قدرت حقّ همچون کمانست و حقّ تعالی او را درکارها مستعمل میکند و فاعل در حقیقت حقسّت نه کمان، کمان آلتست و واسطه است لیکن بیخبرست و غافل از حقّ جهت قوام دنیا، زهی عظیم کمانی که آگه شود که من دردست کیستم چه گویم دنیایی را که قوام او و ستون او غفلت باشد، ونمیبینی که چون کسی را بیدار میکنند از دنیا نیز بیزار می شود و سرد میشود و او نیز میگدازد و تلف میشود آدمی از کوچکی که نشو و نما گرفته است بواسطه غفلت بوده است، والاّ هرگز نبالیدی و بزرگ نشدی، پس چون او معمور و بزرگ بواسطهٔ غفلت شد، باز بروی حقّ تعالی رنجها و مجاهدها جَبراً و اختیاراً برگمارد، تا آن غفلتها را ازو بشوید، و او را پاک گرداند بعد از آن تواند بآن عالم آشنا گشتن وجود آدمی مثال مزبله است تَلِّ سرکين، الاّ این تلّ سرکين اگر عزیزست جهتِ آنست که درو خاتم پادشاست و وجود آدمی همچون جوال گندمست، پادشاه ندامیکند که آن گندم را کجا میبری که صاع من دروست، او ازصاع غافلست، و غرق گندم شده است، اگر از صاع واقف شود بگندم کی التفات کند، اکنون هر اندیشه که ترا بعالم علوی میکشد و از عالم سفلی سرد وفاتر میگرداند، عکس و پرتو آن صاع است که بيرون میزند، آدمی میل بآن عالم می کند، و چون بعکسه میل بعالم سفلی کند علامتش آن باشد که آن صاع در پرده پنهان شده باشد.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:فصل پنجاه دوم - پرسیدند معنی این بیت
گوهر بعدی:فصل پنجاه و چهارم - گفت قاضی عزاّلدیّن سلام میرساند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.