هوش مصنوعی: عارفی به گلخن (حمام عمومی) رفت تا دلش باز شود، جایی که برخی اولیا به آن پناه می‌بردند. او رئیس گلخن را دید که به شاگردش دستور می‌داد و شاگرد با چابکی فرمان‌برداری می‌کرد. رئیس به شاگرد قول داد اگر همیشه چالاک و باادب باشد، مقام او را به وی خواهد داد. این صحنه باعث خنده عارف و گشایش دلش شد، زیرا دریافت که رئیسان دنیا نیز با زیردستان خود چنین رفتاری دارند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تمثیل و تحلیل روابط اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

فصل پنجاه و هفتم - عارفی گفت رفتم در گلخنی تادلم بگشاید

عارفی گفت رفتم در گلخنی تادلم بگشاید که گریزگاهِ بعضی اولیا بوده است دیدم رئیس گلخن را شاگردی بود میان بسته بود کار میکرد و اوش میگفت که این بکن و آن بکن او چست کار میکرد گلخن تاب را خوش آمد از چستی او در فرمان برداری گفت آری همچنين چست باش اگر تو پیوسته چالاک باشی و ادب نگاه داری مقام خود بتو دهم و ترا بجای خود بنشانم مرا خنده گرفت و عقدهٔ من بگشاد دیدم رئیسان این عالم را همه بدین صفتاند با چاکران خود.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:فصل پنجاه و ششم - اکمل الدیّن گفت مولانا را عاشقم
گوهر بعدی:فصل پنجاه و هشتم - گفت که آن منجمّ میگوید که غيرافلاک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.