۳۲۴ بار خوانده شده

بخش ۴۲ - امتحان کردن شاه آن دو غلام را

شاه روزی به اتفاق شکار
خیمه بر بیشه زد ز شهر و دیار

زانکه جز در شکار نتوان کرد
ورزش کارزار و جنگ و نبرد

کار ارباب ملک بازی نیست
بازی آیین سرفرازی نیست

شغل اهل خرد نه لهو بود
ور بود سهل بلکه سهو بود

شرزه شیری ز بیشه غره کشید
که یلان را ز بیم زهره درید

آمد و بر کنار بیشه نشست
بر همه رهگذار بیشه ببست

شاه گفتا که وقت شد بی شک
که زنم آن دو نقد را به محک

سیم و زر تا نیوفتد به گداز
سره از قلب کی شود ممتاز

هر دو را پیش خواند و پیش نشاند
سخن شیر پیش ایشان راند

گفت خیزید و سازکار کنید
با وی آهنگ کارزار کنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۱ - حکایت بر سبیل تمثیل
گوهر بعدی:بخش ۴۳ - سرعت نمودن غلام مقبول به انقیاد امر پادشاه و تبری کردن او از حول و قوت خویش
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.