هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از کسانی میپردازد که با ظاهر درویشی و استفاده از اصطلاحات عرفانی، رفتارهای نادرست و منافی با اصول واقعی عرفان و تصوف دارند. شاعر اشاره میکند که این افراد با وجود ادعای درویشی، به جای وحدت و جمعیت، تفرقه ایجاد میکنند و به جای معرفت، به ظاهرسازی و الفاظ پوچ میپردازند. همچنین، آنها از اعمال حرام و مناهی دوری نمیکنند و تنها به دنبال راحتی و لذتهای دنیوی هستند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم انتقادی و عرفانی است که درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آگاهی از مبانی عرفان و اخلاق دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
بخش ۱۱۲ - در مذمت آنان که بنای مذهب خود بر کم آزاری نهاده اند و در ورطه اباحت و الحاد افتاده
هر که درویش ازو بود بیزار
کی ز درویش آید این کردار
نیست درویشی این که زندقه است
نیست جمعیت این که تفرقه است
اصطلاحات عارفان از بر
کرده و می کند بیان فر فر
دلش از سر کار واقف نه
معرفت بی شمار و عارف نه
همچو جوز تهی نماید نغز
لیک چون بشکنی نیابی مغز
کرده وهم و خیال بیباکان
مندرج در عبادت پاکان
لفظ ها پاک و معنیش گرگین
نافه چین لفافه سرگین
نافه نگشاده مشک افشاند
ور گشایی جهان بگنداند
ترک آزار کردن خواجه
دفتر کفر راست دیباچه
منکر آمد به پیش او معروف
شد به منکر عنان او مصروف
تنفس محنت گریز راحت جوی
داردش در ره اباحت روی
شد یکی پیش او حرام و حلال
می نیندیشد از نکال و وبال
می شود مرتکب مناهی را
می فتد در عقب ملاهی را
گاه لافش ز مذهب تجرید
که گزافش ز مشرب توحید
اینست لاف و گزاف آن غاوی
لیک او را چو نیک واکاوی
مذهبش جمع فضه و ذهب است
مشربش شرب باده عنب است
نه ز احوال سابقش عبرت
نه ز احوال لاحقش خبرت
از علامات عقل و دین عاری
مذهبش حصر در کم آزاری
ورد او از مباحیان کهن
کس میازار و هر چه خواهی کن
نسبت خود کند به درویشان
دم زند از ارادت ایشان
کی ز درویش آید این کردار
نیست درویشی این که زندقه است
نیست جمعیت این که تفرقه است
اصطلاحات عارفان از بر
کرده و می کند بیان فر فر
دلش از سر کار واقف نه
معرفت بی شمار و عارف نه
همچو جوز تهی نماید نغز
لیک چون بشکنی نیابی مغز
کرده وهم و خیال بیباکان
مندرج در عبادت پاکان
لفظ ها پاک و معنیش گرگین
نافه چین لفافه سرگین
نافه نگشاده مشک افشاند
ور گشایی جهان بگنداند
ترک آزار کردن خواجه
دفتر کفر راست دیباچه
منکر آمد به پیش او معروف
شد به منکر عنان او مصروف
تنفس محنت گریز راحت جوی
داردش در ره اباحت روی
شد یکی پیش او حرام و حلال
می نیندیشد از نکال و وبال
می شود مرتکب مناهی را
می فتد در عقب ملاهی را
گاه لافش ز مذهب تجرید
که گزافش ز مشرب توحید
اینست لاف و گزاف آن غاوی
لیک او را چو نیک واکاوی
مذهبش جمع فضه و ذهب است
مشربش شرب باده عنب است
نه ز احوال سابقش عبرت
نه ز احوال لاحقش خبرت
از علامات عقل و دین عاری
مذهبش حصر در کم آزاری
ورد او از مباحیان کهن
کس میازار و هر چه خواهی کن
نسبت خود کند به درویشان
دم زند از ارادت ایشان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۱ - سؤال و جواب راهب
گوهر بعدی:بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.