هوش مصنوعی:
این متن درباره خلیل الله (حضرت ابراهیم) است که با وجود نعمتهای فراوان و ثروت زیاد، همواره در جستجوی رضای خداوند بود. او روزها به مهمانداری و شبها به عبادت و تفکر درباره خدا میپرداخت. قدسیان با دیدن حال او، گمان بردند که تلاشهایش تنها به خاطر نعمتهای الهی است، نه عشق به ذات خداوند. سپس متن به تفاوت بین عشق به نعمتها (عشق فعلی) و عشق به ذات خداوند (عشق ذاتی) میپردازد و تأکید میکند که عشق واقعی و پایدار تنها عشق به ذات است که با هر صفتی (خشنودی یا قهر) همراه باشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با مباحث دینی و اخلاقی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات تخصصی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۵ - اشارت به قصه امتحان ملائکه مر ابراهیم خلیل را صلوات الرحمن علیه و در باختن آنچه داشت از مواشی و نعم و اموال در محبت حق سبحانه و تعالی
چون خلیل الله آن امام کرام
یافت از حق مواید انعام
افسر دولتش نهاد به سر
خلعت خلتش فکند به بر
شد پی رهروان صاحبدل
بر دل پاک او صحف نازل
کثرت مالش از عدد بگذشت
رمه و گله اش ز حد بگذشت
کوه و در پر مواشی نعمش
شهر و ده پر حواشی خدمش
لیک با این همه نمی آسود
پی کسب رضای حق می بود
روز بودی به شغل مهمانی
شب در اندیشه خدا خوانی
در مقام مجاهدت قایم
در عبادت قدم زدی دایم
حال او را چو قدسیان دیدند
جز به میزان ظن نسنجیدند
می ز پیمانه گمان خوردند
ظن به حال وی آنچنان بردند
کان همه جد و جهد دمبدمش
نیست جز در مقابل نعمش
عشق نعمت زده ست ره بر وی
عشق منعم نبرده سویی پی
عشق فعلیست آن و اسمایی
نیست از عشق ذات شیدایی
عشق کان منتشی نه از ذات است
هدف تیرهای آفات است
فعل معشوق وصف او به مثل
چون به اضداد خود شوند بدل
عاشقان را فسرده گردد دل
گرمی عشقشان شود زایل
ور بود عشق منبعث از ذات
باشد آن عشق را بقا و ثبات
ذات با هر صفت شود پیدا
عاشق از عشق آن بود شیدا
گر رضا باشد آن صفت ور قهر
جان عاشق ز هر دو یابد بهر
یافت از حق مواید انعام
افسر دولتش نهاد به سر
خلعت خلتش فکند به بر
شد پی رهروان صاحبدل
بر دل پاک او صحف نازل
کثرت مالش از عدد بگذشت
رمه و گله اش ز حد بگذشت
کوه و در پر مواشی نعمش
شهر و ده پر حواشی خدمش
لیک با این همه نمی آسود
پی کسب رضای حق می بود
روز بودی به شغل مهمانی
شب در اندیشه خدا خوانی
در مقام مجاهدت قایم
در عبادت قدم زدی دایم
حال او را چو قدسیان دیدند
جز به میزان ظن نسنجیدند
می ز پیمانه گمان خوردند
ظن به حال وی آنچنان بردند
کان همه جد و جهد دمبدمش
نیست جز در مقابل نعمش
عشق نعمت زده ست ره بر وی
عشق منعم نبرده سویی پی
عشق فعلیست آن و اسمایی
نیست از عشق ذات شیدایی
عشق کان منتشی نه از ذات است
هدف تیرهای آفات است
فعل معشوق وصف او به مثل
چون به اضداد خود شوند بدل
عاشقان را فسرده گردد دل
گرمی عشقشان شود زایل
ور بود عشق منبعث از ذات
باشد آن عشق را بقا و ثبات
ذات با هر صفت شود پیدا
عاشق از عشق آن بود شیدا
گر رضا باشد آن صفت ور قهر
جان عاشق ز هر دو یابد بهر
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴ - سلطان العارفین قدس الله تعالی سره در بادیه کله ای دید بر وی نوشته خسرالدنیا و الآخرة از زمین برداشت و بوسه داد و فرمود که این سر صوفیی است که دو جهان را برای خدای درباخته است
گوهر بعدی:بخش ۶ - اذن کردن حق سبحانه و تعالی ملائکه را در امتحان کردن ابراهیم صلوات الرحمن علی نبینا و علیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.