هوش مصنوعی: متن درباره پادشاهی است که با وجود فضل، دانش و اخلاق نیکو، خشم شدیدی دارد که باعث پریشانی و پشیمانی او می‌شود. خشم او به حدی است که به همه، از جمله نیکخواهان و بدخواهان، آسیب می‌رساند. یک شب، پادشاه با حکیمی دانا گفتگو می‌کند و حکیم به او توصیه می‌کند که در کنترل خشم خود تأمل کند و از قدرت خود به درستی استفاده نماید. پادشاه پس از چند روز تأمل، خشم خود را کنترل می‌کند و به بهبودی می‌رسد. در نهایت، پادشاه به توصیه‌های حکیم عمل می‌کند و به اهل دانش گوش می‌دهد.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و پیچیدگی‌های زبانی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و زبانی دارد. همچنین، موضوع کنترل خشم و تأمل در تصمیم‌گیری‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان آموزنده است.

بخش ۲۳ - حکایت شکایت آن پادشاه از استیلای صفت غضب بر وی پیش آن حکیم و معالجه فرمودن حکیم آن را

بود شاهی به فضل و دانش و رای
راحت جان بندگان خدای

همه اخلاق او پسندیده
از ره عقل و دین نلغزیده

لیک خشمش ز حد برون بودی
زیر فرمان آن زبون بودی

از دلش چون غضب زبانه زدی
شعله در خرمن زمانه زدی

زین سبب روز و شب پریشان بود
هر چه می کرد ازان پشیمان بود

خشم با نیکخواه یا بدخواه
از همه کس بد است خاصه ز شاه

خشم کاید ز شه کسان را پیش
آنچنان خشم ناید از درویش

خشم درویش خان و مان سوزد
خشم شه جمله جهان سوزد

خشم آن ناسزاست یا دشنام
خشم این رنج خاص و کشتن عام

خشم آن بر سر زبان باشد
خشم این در گزند جان باشد

شد شبی این حدیث را خوانا
بر حکیمی به کارها دانا

گفت با او حکیم دانش کیش
کای به دانش ز شهریاران بیش

چون زند شعله آتش غضبت
سازد از تاب خویش خشک لبت

با خود اندیشه کن که این عاجز
نیست بیرون ز ملک من هرگز

گردن او همیشه پست من است
زدن و کشتنش به دست من است

در سیاست شتاب کردن چیست
بی فراست عذاب کردن چیست

کشتن زندگان بس آسان است
زنده چون کشته شد چه درمان است

به سفه در شدن به کار که چه
دادن از دست اختیار که چه

اختیاری که داده است خدای
دست ازان چون کشم ز سستی رای

شکر آن را که پادشاه منم
از بد و نیک کینه خواه منم

نیست او را به پادشاهی خویش
دست بر من به کینه خواهی خویش

به که بر حال وی ببخشایم
گردن او ز بند بگشایم

گر ببخشم سزایش از تقصیر
چند روزی در آن کنم تأخیر

بو که روشن شود حقیقت کار
دل نیازاردم ازان آزار

هر سحر چون ز خواب برخیزی
پیشتر زانکه با کس آمیزی

این سبق را به خود مکرر کن
رفتن خود بر آن مقرر کن

تا شود طبع این تکلف تو
به تدبر رود تصرف تو

چند روزی نهاد شاه کریم
بند بر خشم خود به پند حکیم

خشم او شد بدل به خوشنودی
کارش آورد رو به بهبودی

ای خوشا وقت شاه دانش کوش
باز کرده به اهل دانش گوش

کرده آنگه به حکم دانش کار
برگرفته ز خلق عالم بار
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۲ - رسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به گروهی و از ایشان پرسیدن که در چه کارید و جواب گفتن ایشان
گوهر بعدی:بخش ۲۴ - حکایت آن ساقی که در مجلس نوشیروان گستاخی کرد و عفو کردن نوشیروان آن گستاخی را از وی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.