۲۶۹ بار خوانده شده

بخش ۴۹ - حکایت درازدستی که دست وی به بریدن از قلم وزارت کوتاه نشد

بود یکی شاه که در ملک و مال
عهد وزیری چو رسیدی به سال

دست قلم ساش جدا ساختی
چون قلم از بند و برانداختی

هر که گرفتی ز هوا دست او
پایه اقبال شدی پست او

دست وزارت به وی آراستی
جان حسود از حسدش کاستی

روزی ازین قاعده ناپسند
ساخت جدا دست وزیری ز بند

دست بریده به هوا برفکند
تاش بگیرند صلا درفکند

چشم خرد کرد فراز آن وزیر
دست دگر کرد دراز آن وزیر

دست خود از بیخردی خود گرفت
بهر وزارت ره مسند گرفت

تجربه نگرفت ز دست نخست
دست خود از دست دگر نیز شست

جامی ازان پیش که تیغ اجل
دست تو کوتاه کند از عمل

دست امل از همه کوتاه کن
در صف کوته املان راه کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۸ - مقاله چهاردهم در اشارت به حال وزیران و دبیران که رقم عدالت و ظلم بر صفحات ایام از رشحات اقلام ایشان است
گوهر بعدی:بخش ۵۰ - مقاله پانزدهم در تنبیه آنان که صبح شیب از شب شباب ایشان دمیده است و در آن صبحگاهی نسیم آگاهی به مشام ایشان نرسیده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.