هوش مصنوعی: متن بالا درباره عشق و تأثیر آن بر زندگی انسان است. عشق به عنوان نیرویی که باعث تحرک، شادی و معنا در زندگی می‌شود توصیف شده است. همچنین، به رابطه بین عشق و رنج، وحدت و جدایی، و تأثیر عشق بر روح و جسم پرداخته شده است. در نهایت، توصیه می‌شود که انسان به یک عشق حقیقی پایبند باشد و از پراکندگی بپرهیزد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و جدایی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

بخش ۵۶ - مقاله هژدهم در اشارت به عشق که شور آن نمک خوان جگرخواران است و جراحت آن راحت جان دلفگاران

رونق ایام جوانیست عشق
مایه کام دو جهانیست عشق

میل تحرک به فلک عشق داد
ذوق تجرد به ملک عشق داد

چون گل جان بوی تعشق گرفت
با گل تن رنگ تعلق گرفت

رابطه جان و تن ما ازوست
مردن ما زیستن ما ازوست

علوی و سفلی همه بند ویند
پست شو قدر بلند ویند

مه که به شب نوردهی یافته
پرتوی از مهر بر او تافته

خاک ز گردون نشود تابناک
تا اثر مهر نیفتد به خاک

چون به تن آزاده ز مهر است دل
سنگ سیاهیست در آن تیره گل

هر که نه در آتش عشق است غرق
از دل او تا به صنوبر چه فرق

کار صنوبر چو بود غافلی
از غم عشق، او که و صاحبدلی

زندگی دل به غم عاشقیست
تارک جان بر قدم عاشقیست

تا نشود عشق به دل پردگی
گرمی دل نیست جز افسردگی

ای شده کار تو بد از نیکوان
جفت صد اندوه ز طاق ابروان

حال تو از خال سیاهان تباه
روز تو از مشک عذاران سیاه

رهزن خوابت شده چشمان مست
توبه تو یافته زیشان شکست

هر که شد از سروقدان سرفراز
ساخت سرت پست به خاک نیاز

هر که به رخ نقطه سودا نهاد
داغ غمت بر دل شیدا نهاد

هر که به لب آب حیات آمدت
رخ ز خطش در ظلمات آمدت

گه دم از اندیشه ماهی زنی
ماه فلک بینی و آهی زنی

گه ز گلی خرم و خندان شوی
نغمه سرا بلبل بستان شوی

گه به غزالی دل شیدا دهی
روی چو دیوانه به صحرا نهی

یار هم آغوش به هر باده نوش
تو پس زانوی غم اندر خروش

یار هم آواز به هر حیله ساز
تو ز تب فرقت او در گداز

یار هم آهنگ به هر سینه تنگ
تو ز دلش کوفته بر سینه سنگ

زیرکیی ورز و چنان گیر یار
کش بود اندر دل و جانت قرار

محرم خلوتگه رازت شود
مونس شب های درازت شود

جغد نیی جلوه به هر کاخ چند
مرغ نیی نغمه ز هر شاخ چند

جلوه گر کنگر یک کاخ شو
نغمه زن طارم یک شاخ شو

رو به یکی آر که فرخندگیست
ترک دویی کن که پراکندگیست

میوه مقصود کی آرد درخت
تا نکند پای به یک جای سخت
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۵ - حکایت زنگی که روی خود را در آیینه بی زنگ دید و به عکس روی خود آیینه را نپسندید
گوهر بعدی:بخش ۵۷ - حکایت عاشقی که در حضور معشوق به قصد دیگری دیده گشاد و بدان کج نظری از نظر معشوق افتاد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.