هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر داستان فردی را روایت میکند که در راه با جلوهگری ماههای چهاردهگانه مواجه میشود. این ماهها با زیبایی و نغمهسرایی خود، او را فریفته میکنند. سپس ماه اصلی از او میخواهد که از خودپرستی دست بردارد و به فریاد او برسد. شاعر با توصیف زیبایی و برتری ماه اصلی، به این نکته اشاره میکند که عشق حقیقی تنها به یک سو معطوف است و دوگانگی در طلب، انسان را از رسیدن به مقصود بازمیدارد. در نهایت، ماه اصلی او را از هرزهروی و دوگانگی در عشق برحذر میدارد و تأکید میکند که قبله مقصود تنها یکی است.
رده سنی:
نوجوانان و بزرگسالان (15 سال به بالا)
متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
بخش ۵۷ - حکایت عاشقی که در حضور معشوق به قصد دیگری دیده گشاد و بدان کج نظری از نظر معشوق افتاد
بوالهوسی بر سر راهی رسید
جلوه کنان چارده ماهی بدید
هاله شده گرد قمر معجرش
خیمه زده بر مه و خور چادرش
نغمه سرا جنبش خلخال او
نافه گشا زلف ز دنبال او
نعره برآورد که ای خودپرست
پای مکن تیز که رفتم ز دست
از تو به فریاد شدم همنفس
راه کرم گیر و به فریاد رس
تازه صنم چون شعف او بدید
وان همه شور و شغب او شنید
چون گل خندان ز دم او شکفت
غنچه نوشین شکفانید و گفت
خواهر من می رسد اینک ز پی
به ز چو من صد سر یک موی وی
نیست ز خوبان سخن آنجا که اوست
من کیم و صد چو من آنجا که اوست
با شرف حسن خداداد من
رفته به شاگردیش استاد من
ساده دل آن وسوسه چون گوش کرد
قاعده کار فراموش کرد
در غلط افتاد ز گفتار او
چشم وفا تافت ز دیدار او
کرد بسی در ره بیره نگاه
دید رهی دور و کسی نی به راه
بار دگر لب به سخن باز کرد
لابه گری پیش وی آغاز کرد
بانگ زد آن ماه که ای هرزه گوی
به که بگردانی ازین هرزه روی
قبله مقصود یکی بیش نیست
قاصد آن قبله دو اندیش نیست
شرط طلب ترک دویی کردن است
روی ارادت به یک آوردن است
چون ز یکی رو به دو آورده ای
رسم نو است اینکه تو آورده ای
چند کشیدن ز دو بینان گزند
دیده دل جامی از اینان ببند
چشم تو را گر نه غبار شکیست
چون ز دو عالم نه رخت در یکیست
جلوه کنان چارده ماهی بدید
هاله شده گرد قمر معجرش
خیمه زده بر مه و خور چادرش
نغمه سرا جنبش خلخال او
نافه گشا زلف ز دنبال او
نعره برآورد که ای خودپرست
پای مکن تیز که رفتم ز دست
از تو به فریاد شدم همنفس
راه کرم گیر و به فریاد رس
تازه صنم چون شعف او بدید
وان همه شور و شغب او شنید
چون گل خندان ز دم او شکفت
غنچه نوشین شکفانید و گفت
خواهر من می رسد اینک ز پی
به ز چو من صد سر یک موی وی
نیست ز خوبان سخن آنجا که اوست
من کیم و صد چو من آنجا که اوست
با شرف حسن خداداد من
رفته به شاگردیش استاد من
ساده دل آن وسوسه چون گوش کرد
قاعده کار فراموش کرد
در غلط افتاد ز گفتار او
چشم وفا تافت ز دیدار او
کرد بسی در ره بیره نگاه
دید رهی دور و کسی نی به راه
بار دگر لب به سخن باز کرد
لابه گری پیش وی آغاز کرد
بانگ زد آن ماه که ای هرزه گوی
به که بگردانی ازین هرزه روی
قبله مقصود یکی بیش نیست
قاصد آن قبله دو اندیش نیست
شرط طلب ترک دویی کردن است
روی ارادت به یک آوردن است
چون ز یکی رو به دو آورده ای
رسم نو است اینکه تو آورده ای
چند کشیدن ز دو بینان گزند
دیده دل جامی از اینان ببند
چشم تو را گر نه غبار شکیست
چون ز دو عالم نه رخت در یکیست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۵۶ - مقاله هژدهم در اشارت به عشق که شور آن نمک خوان جگرخواران است و جراحت آن راحت جان دلفگاران
گوهر بعدی:بخش ۵۸ - مقاله نوزدهم در حسب حال خام طمعانی که از شعر شعر دامی بر ساخته اند و در دست و پای هر پخته و خامی انداخته
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.