۲۷۴ بار خوانده شده

بخش ۱۴ - حکایت آن مظلوم که از تیر زبانی یک حجت سنجیده پرداخت و تیغ ظلم حجاج را در قطع عرق حیات خود کند ساخت

ظلم حجاج به غایت چو رسید
تیغ بر تهمتی چند کشید

گنج ها زر به فدا آوردند
گنجشان خاک به سر بر کردند

هیچشان حیله گر سود نکرد
کارشان روی به بهبود نکرد

جلمه کردند سر اندر سر تیغ
سر نهادند در آبشخور تیغ

بجز آن بازپسین نکته گذار
که چو آمد به سرش نوبت کار

گفت کای داور فرمانفرمای
کار بر ما نه به احسان پیمای

ما تنی چند که از بیخردی
کار ما نیست بجز شغل بدی

نسپردیم ره احسان لیک
نزدی گام تو هم چندان نیک

از گنه گر چه بدی شیوه ماست
ترک احسان ز تو هم عین خطاست

چه ز ما رسم ستم ورزیدن
چه ز تو سر ز کرم پیچیدن

طبع حجاج ازان نکته شگفت
داد فرمان به خلاص وی و گفت

تف بر آن طایفه مرده دلان
در هوا و هوس افسرده دلان

که ازان قوم فرومایه کسی
بر نیاورد چنین خوش نفسی

کاش از اول ز تو بودی این کار
تا ز تو یافتی این کار قرار

کار هر یک ز تو سنجیده شدی
جرم هر یک به تو بخشیده شدی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - عقد دوم در شرح سخن که شریف ترین گوهر صدف آدمیت است و لطیف ترین زیور شرف محرمیت
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.