هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و ادبی است که به زیبایی‌های شعر و کلام موزون می‌پردازد. شاعر از تأثیرات عمیق شعر بر روح و جان سخن می‌گوید و آن را با عناصر طبیعت و عرفان پیوند می‌زند. همچنین، به نقش شعر در بیان حقایق عرفانی و تأثیر آن بر مخاطب اشاره می‌کند. در بخش‌هایی از شعر، شاعر به مقایسه شعر با قرآن پرداخته و بر اهمیت وزن و زیبایی در کلام تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و ادبی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۱۶ - عقد سیم در کلام منظوم که ان من الشعر لحکمة عبارتیست از حکمت آمیزی او و ان من البیان لسحرا اشارتیست به سحرانگیزی او

ای به هر شاهد موزون مفتون
حالت از مشک خطان دیگرگون

هیچ شاهد چو سخن موزون نیست
سر خوبی ز خطش بیرون نیست

صبر ازو صعب و تسلی مشکل
خاصه وقتی که پی بردن دل

کشد از وزن به بر خلعت ناز
کند از قافیه دامانش طراز

پا به خلخال ردیف آراید
بر جبین خال خیال افزاید

رخ ز تشبیه دهد جلوه ما
ببرد عقل صد افتاده ز راه

مو به تجنیس ز هم بشکافد
خالی از فرق دو گیسو بافد

لب ز ترصیع گهر ریز کند
جعد مشکین گهرآویز کند

چشم از ابهام کند چشمک زن
فتنه در انجمن وهم فکن

بر سر چهره نهد زلف مجاز
شود از پرده حقیقت پرداز

چو بدین شکل به صد غنج و دلال
رو نماید ز شبستان مقال

گوش را حامله در سازد
صدف آسا ز گهر پر سازد

چشم را خرمن عنبر بخشد
به طبق غالیه تر بخشد

گه به تحمید شود نغمه سرای
گه ز توحید شود عقده گشای

گاه در صومعه خوشحالان
نکته گوید به لب قوالان

صوفی جان و جهان کرده وداع
گیرد از نکته او راه سماع

گاه دمساز شود با نی و چنگ
در خرابات برآرد آهنگ

مطرب مجلس مستان گردد
رهزن باده پرستان گردد

گاه غمنامه عاشق خواند
پیش معشوق موافق خواند

بر دلش تازه کند عهد قدیم
سازدش در حرم لطف مقیم

گه کند پرده معشوقی ساز
دهد از پرده معشوق آواز

پرده عاشق بیدل بدرد
پرده سان بر در معشوق برد

ما که از سحر سحر سازی او
وز شب شعبده پردازی او

غرق دریای تفکر شده ایم
تک نشین چون صدف در شده ایم

قوت جان قوت دل زو یابیم
گل درین مرکز گل زو یابیم

کحل دولت ز در او جوییم
نیست عیب از هنر او گوییم

گر چه بر بی هنران پرده در است
چشم بد دور که یکسر هنر است

ور چه جوینده هر نایابی
نکشد لب ز چنین جلابی

آن پر از جوهر قرآن مشتش
زان نیالوده به آن انگشتش

تا نه خلقی به گمان درمانند
کین دو گوهر مگر از یک کانند

بسمله تاج سر قرآن است
زانکه سنجیده بدین میزان است

وزن اگر موجب نقصان بودی
حرف موزون نه ز قرآن بودی

گر شکستی نشد از شعر درست
آن نه از وزن ز بی وزنی توست

چند باشی به زبان بیهده سنج
کشی از دست زبان بیهده رنج

شعر آبیست ز سرچشمه دل
سر چشمه شده آلوده به گل

گر نه سرچشمه ز گل پاک شود
چه عجب ز آب که گلناک شود

بایدت در سخن آسودگیی
پاک کن دل ز هر آلودگیی

تا درین مرحله مشغله ناک
پاک خیزد گهرت از دل پاک

پاکبازان همه خاک تو شوند
خازن گوهر پاک تو شوند

قدسیان طوف دیار تو کنند
تحفه نور نثار تو کنند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۴۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی
گوهر بعدی:بخش ۱۷ - حکایت شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی رحمه الله که چون این بیت بگفت که(برگ درختان سبز در نظر هوشیار،هر ورقی دفتریست معرفت کردگار) یکی از اکابر در واقعه دید که جمعی از ملائکه طبق های نور از بهر نثار وی می برند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.