۲۸۶ بار خوانده شده

بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد

شحنه ای گفت که عیاری را
مانده در حبس گرفتاری را

بند بر پای برون آوردند
بر سر جمع سیاست کردند

شد ز بس چوب چو انگشت سیاه
لیک بر نامد ازو شعله آه

رخت ازان ورطه چو آورد برون
پیش یاران ز دهان کرد برون

درمی سیم به چندین پاره
بلکه ماهی شده چند استاره

محرمی کرد سؤالش کین چیست
بدر کامل شده چون پروین چیست

گفت جا داشت در آن محفل بیم
زیر دندان من این درهم سیم

در صف جمع مهی حاضر بود
که بدو چشم دلم ناظر بود

پیش وی با همه بی باکی خویش
شرمم آمد ز جزعناکی خویش

اندر آن واقعه خندان خندان
بس که در صبر فشردم دندان

زیر دندان درم جو جو شد
سکه درهم صبرم نو شد

زد رقم سکه نو بر کارم
که به صبر اندر یک دینارم

چون نهد ناقد دوران معیار
سرخرویی رسدم زین دینار

صبر اگر چند که زهر آیین است
عاقبت همچو شکر شیرین است

مکن از تلخی آن زهر خروش
کآخر کار شود چشمه نوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
گوهر بعدی:بخش ۴۸ - مناجات در شکر شکر به صبر آمیختن و از تلخی این در شیرینی آن گریختن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.