۲۷۷ بار خوانده شده

بخش ۳۰ - حکایت آن نوخاسته تن به جامه آراسته که جامه هایش نغز و سخن هایش بی مغز بود

یکی تازه برنای نوخاسته
به شاهانه خلعت تن آراسته

درآمد بر آزادمردی حکیم
به خلوتسرای قناعت مقیم

حکیمش چو دید آنچنان بگذراند
به بالا و بر صدر مجلس نشاند

چو برنا نوای سخن ساز کرد
در گفت و گو پیش او باز کرد

ز هر جا سخن های بسیار گفت
ولی جمله بیرون ز هنجار گفت

نه لفظش فصیح و نه معنی صحیح
به هر لفظ و معنی خطایی صریح

به بیهوده چون شد زبانش روان
بدو گفت پیر کهن کای جوان

به دیگ سخن چون نیی نغز پز
مکن جامه نغز از اکسون و خز

برون می دهی از زبان عیب خویش
ز جامه چه می گیری این پرده پیش

چو جامه سخن بی کم و کاست کن
و یا جامه را با سخن راست کن

بیا ساقیا بین به دلتنگیم
ببخش از می لعل یکرنگیم

چو جام بلور از می لاله گون
برونم برآور به رنگ درون

بیا مطربا برکش آهنگ را
ره صلح کن نوبت جنگ را

ز ترکیب های موافق نغم
شود صد مخالف موافق به هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۹ - خردنامه اسقلینوس
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - خردنامه هرمس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.