۲۵۱ بار خوانده شده

بخش ۶۹ - تعزیت گفتن حکیم دوم

چو خامش شد آن پیر یزدان شناس
نهاد آن دگر یک سخن را اساس

که ای بانوی این مسدس سرای
نیارد چو تو بانویی کس به جای

سکندر گرت تافت دامن ز کف
خداوند وی بادت از وی خلف

تسلی کسی را دهد حق شناس
که در حق یزدان بود ناسپاس

ز محنت غباری اگر بگذرد
به دامان عیشش گریبان درد

به پایش اگر نیش خاری خلد
ز شاخ رضا دست دل بگسلد

ولی بختیاری که توفیق یافت
ز خوان رضا نقل تحقیق یافت

قضا گر بر او خنجر بیم زد
دم از بردباری و تسلیم زد

نه از تیر تقدیر آهی کشید
نه جز راه تسلیم راهی گزید

چه محتاج تعلیم دانندگان
به سر حد دانش رسانندگان

به این دین و دانش که دادت خدای
زبان را به شکر خدای برگشای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۶۸ - تعزیت گفتن حکیم اول
گوهر بعدی:بخش ۷۰ - تعزیت گفتن حکیم سوم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.