هوش مصنوعی: این متن دربارهٔ درد و رنج عشق، به‌ویژه زمانی است که مورد ملامت دیگران قرار می‌گیرد، صحبت می‌کند. عشق بدون ملامت مانند پرورش جان است، اما با وجود ملامت، تبدیل به رنجی شدید می‌شود. شخصیت اصلی متن از شدت ملامت‌ها و غم‌ها به‌ستوه می‌آید و در نهایت تصمیم به فرار می‌گیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و روانشناختی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، موضوعاتی مانند رنج عشق و تصمیم‌گیری‌های دشوار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

بخش ۱۵ - تنگ شدن کار بر سلامان از ملامت بسیار و گریختن با ابسال

هر کجا از عشق جانی در هم است
محنت اندر محنت و غم در غم است

خاصه عشقی که‌ش ملامت یار شد
گفت و گوی ناصحان بسیار شد

از ملامت سخت گردد کار عشق
وز ملامت شد فزون تیمار عشق

بی‌ملامت عشق ، جان‌پروردن است
چون ملامت یار شد خون خوردن است

چون سلامان آن ملامت‌ها شنید
جان شیرینش ز غم بر لب رسید

مهر ابسال از درون او نکند
لیک شوری در درون او فکند

جانش از تیر ملامت ریش گشت
در دل اندوهی که بودش بیش گشت

می‌بکاهد از ملامت جان مرد
صبر بر وی کی بود امکان مرد؟

می‌توان یک زخم خورد از تیغ تیز
چون پیاپی شد، چه چاره جز گریز؟

روزها اندیشه کاری پیشه کرد
بارها در کار خویش اندیشه کرد

با هزار اندیشه در تدبیر کار
یافت کارش بر فرار آخر قرار

کرد خاطر از وطن پرداخته
محملی از بهر رفتن ساخته
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴ - نصیحت کردن شاه و حکیم سلامان را و جواب گفتن وی
گوهر بعدی:بخش ۱۶ - در دریا نشستن سلامان و ابسال و به جزیره‌ای خرم رسیدن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.