هوش مصنوعی: این داستان درباره دو بط و یک کشف است که در کنار رودخانه زندگی می‌کنند و رابطه‌ای محکم دارند. روزی به دلیل تغییر شرایط، تصمیم به سفر می‌گیرند. در طول سفر، با استفاده از یک چوب، به هم متصل می‌شوند و با هم پرواز می‌کنند. مردم با دیدن آنها شگفت‌زده می‌شوند و کشف در پاسخ به حسادت دیگران، سخنانی می‌گوید که منجر به سقوط او می‌شود. در پایان، پیامی درباره هوشمندی و کنترل زبان ارائه می‌شود.
رده سنی: 12+ متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از زبان شاعرانه و پیام‌های عمیق، آن را برای کودکان کم‌سن‌وسال دشوار می‌کند.

بخش ۱۱ - حکایت لاک‌پشت و مرغابیان

بسته به صد مهر بر اطراف شط
عقد محبت کشفی با دو بط

شد به فراغت ز غم روزگار
قاعدهٔ صحبتشان استوار

روزی از آنجا که فلک راست خوی
گشت ز بی‌مهریشان کینه‌جوی

طبع بطان از لب دریا گرفت
رای سفر در دلشان جان گرفت

کرد کشف ناله که :«ای همدمان!
وز الم فرقت من بی‌غمان!

خو به کرم‌های شما کرده‌ام
قوت ز غم‌های شما خورده‌ام

گرچه مرا پشت چو سنگ است سخت
دارم ازین بار، دلی لخت لخت

نی به شما قوت همپایی‌ام
نی ز شما طاقت تنهایی‌ام»

بود ز بیشه به لب آبگیر
چوبکی افتاده چو یک چوبه تیر

یک بط از آن چوب یکی سرگرفت
و آن بط دیگر، سر دیگر گرفت

برد کشف نیز به آنجا دهان
سخت به دندان بگرفتش میان

میل سفر کرد به میل بطان
مرغ هوا گشت طفیل بطان

چون سوی خشکی سفر افتادشان،
بر سر جمعی گذر افتادشان

بانگ بر آمد ز همه کای شگفت!
یک کشف اینک به دو بط گشته جفت!

بانگ چو بشنید کشف لب گشاد
گفت که: «حاسد به جهان کور باد!»

زو لب خود بود گشادن همان
ز اوج هوا زیر فتادن همان

ز آن دم بیهوده که ناگاه زد
بر خود و بر دولت خود راه زد

جامی ازین گفتن بیهوده چند؟
زیرکی ای ورز و لب خود ببند!

تا که درین دایرهٔ هولناک
از سر افلاک نیفتی به خاک
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - در اشارت به خاموشی که سرمایهٔ نجات است
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - در اشارت به هشیاری روز و بیداری شب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.