۴۹۹ بار خوانده شده

بخش ۳

در بیان اینکه آدمی بواسطه شرافت و گوهر فطرت و خاتمه در تعداد بحسب جسم، امانت عشق را قابل آمد و جمال کبریائی را آئینۀ مقابل ولقد کرمنا بنی آدم.... و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنی آدم ازوست (حافظ)
در اینجا مقصود انسان کامل و حضرت ولی است و منظور از اشاره ساقی ازلیست.

باز ساقی برکشید از دل خروش
گفت ای صافی دلان درد نوش

مرد خواهم همتی عالی کند
ساغر ما را ز می خالی کند

انبیا و اولیا را بانیاز
شد بساغر، گردن خواهش دراز

جمله را دل در طلب چون خم بجوش
لیک آن سر خیل مخموران خموش

سر ببالا یکسر از برنا و پیر
لیک آن منظور ساقی سر بزیر

هریک از جان همتی بگماشتند
جرعه‌یی از آن قدح برداشتند

باز بود آن جام عشق ذوالجلال
همچنان دردست ساقی مال مال

جام بر کف؛ منتظر ساقی هنوز
اللّه اللّه غیرت آمد غیر سوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲
گوهر بعدی:بخش ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.