هوش مصنوعی:
این متن به بررسی تأثیر مستی (چه معنوی و چه مجازی) بر شخصیتهای تاریخی و مذهبی میپردازد. از آدم تا پیامبران مانند نوح، ایوب، یوسف، موسی، عیسی و محمد (ص)، همگی در معرض آزمونهای الهی قرار گرفتهاند و واکنشهای آنها به این آزمونها نشاندهندهی خلوص و ایمانشان است. متن با استفاده از استعارههای شعری، مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی را بیان میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و آگاهی از مبانی دینی و فلسفی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی قدیمی ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
بخش ۱۲
در بیان اینکه میکشان ساغر سعادت و سرخوشان بادۀ شقاوت بر مقتضای وقت؛ هر یک در محل خود اظهار مستی و ابراز حق پرستی و خود پرستی نمودند و با آن محک خلوص و قلبیت خود را آزمودند نعم ماقال:
مرا حرام که خواند؟ که وقت خوردن من
حلال زاده برون آید از نتایج حرام!
و در اینجا مرتبتاً اشارتی و مختصر استعارتی میرود:
اول آدم ساز مستی؛ ساز کرد
بیخودی در بزم خلد آغاز کرد
برق عصیان صفوتش را خانه سوخت
شمع سوزان شد، پر پروانه سوخت
نوح تا گردید با مستی قرین
شد به غرقاب بلا، کشتی نشین
مست شد ایوب، ز آن جام بلا
گشت از آن بر رنج کرمان مبتلا
بیم آن بد کز بلیات و علل
ره کند در خانۀ صبرش، خلل
در خلیل آن شعله تا شد، شعله زن
کرد اندر آتش سوزان، وطن
زد چو یونس از سرمستی قدم
ماهی اندر دم کشید او را به دم
تا فلک میرفت او را از زمین
ذکر: انی کنت من الظالمین
یوسف از مستی چو دل آگه شدش
جا ز دامان پدر در چه شدش
تا سر یعقوب از آن پرشور شد
از غم یوسف دو چشمش کور شد
مست از آن جام بلا شد تا کلیم
سالها در تیه محنت شد مقیم
عیسی از مستی قدم بردار شد
لاجرم سر منزلش بر، دار شد
احمد از آن باده تا شد سرگران
کرده بروی، رو، بلا، از هر کران
شور آن صهبا در آن قدسی دهن
گشت سنگی عاقبت دندان شکن
مرتضی ز آن باده تا گردید مست
لاجرم در آستین بنمود، دست
پشهگان را دستخوش شد زنده پیل
شیر غران گشت موران را، ذلیل
مجتبی ز آن باده تا سرمست گشت
شد دلش خون و فرود آمد به طشت
مرا حرام که خواند؟ که وقت خوردن من
حلال زاده برون آید از نتایج حرام!
و در اینجا مرتبتاً اشارتی و مختصر استعارتی میرود:
اول آدم ساز مستی؛ ساز کرد
بیخودی در بزم خلد آغاز کرد
برق عصیان صفوتش را خانه سوخت
شمع سوزان شد، پر پروانه سوخت
نوح تا گردید با مستی قرین
شد به غرقاب بلا، کشتی نشین
مست شد ایوب، ز آن جام بلا
گشت از آن بر رنج کرمان مبتلا
بیم آن بد کز بلیات و علل
ره کند در خانۀ صبرش، خلل
در خلیل آن شعله تا شد، شعله زن
کرد اندر آتش سوزان، وطن
زد چو یونس از سرمستی قدم
ماهی اندر دم کشید او را به دم
تا فلک میرفت او را از زمین
ذکر: انی کنت من الظالمین
یوسف از مستی چو دل آگه شدش
جا ز دامان پدر در چه شدش
تا سر یعقوب از آن پرشور شد
از غم یوسف دو چشمش کور شد
مست از آن جام بلا شد تا کلیم
سالها در تیه محنت شد مقیم
عیسی از مستی قدم بردار شد
لاجرم سر منزلش بر، دار شد
احمد از آن باده تا شد سرگران
کرده بروی، رو، بلا، از هر کران
شور آن صهبا در آن قدسی دهن
گشت سنگی عاقبت دندان شکن
مرتضی ز آن باده تا گردید مست
لاجرم در آستین بنمود، دست
پشهگان را دستخوش شد زنده پیل
شیر غران گشت موران را، ذلیل
مجتبی ز آن باده تا سرمست گشت
شد دلش خون و فرود آمد به طشت
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱
گوهر بعدی:بخش ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.