هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و ناکامی‌های خود سخن می‌گوید. او از بی‌عدالتی، بی‌وفایی مردم، و ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش شکایت دارد. با وجود تلاش‌هایش، زندگی‌اش بهبود نیافته و احساس می‌کند در دام فریب و نادانی گرفتار شده است. او از عشق، عقل، و معرفت نیز سخن می‌گوید، اما گویا همه چیز برخلاف میل او پیش رفته است. در نهایت، از خداوند طلب کمک می‌کند تا در مسیر دشوار زندگی ثابت قدم بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و از اصطلاحات ادبی پیچیده استفاده می‌کند که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، مضامین مربوط به ناامیدی، بی‌عدالتی، و تفکرات انتزاعی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌تجربه نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۸

بس فشرد از پنجه‌ی بیدادگردون،نای من
بسته شد راه نفس بر منطق گویای من

گر هجوم اشک را مانع نبودی، آستین
غرق خون کردی جهان را چشم خونپالای من

هرچه از گردون مروت جستم از مردم وفا
در وجود، آن کیمیای من شد این عنقای من

شد بپایان عمر و امروزم نشد بهتر ز دی
باز گویم به شود ز امروز من فردای من

نور چشم و زور تن تا مایه بودندی بدست
گرم بد بازار هر سوداگر از سودای من

تا چو کورانم فریبد چون عروسان این عجوز
زی من آید غافل‌ست از دیده‌ی بینای من

معرفت، کالا و عقلم پاسبان و نفس دزد
در کمین، تا کی کند فرصت، برد کالای من!

خواستم در مدح او همراهی از دل، گفت رو
من علی اللهیم، ترسم شوی رسوای من

سر بگوش عقل بردم، گفت دست از من بدار
کاندرین ره قدرت رفتن ندارد پای من

کافری بین کاندر اسفل پایه‌ی تعریف او
میرود تا نه فلک بانگ اناالاعلای من!

امتحان را، زلف لیلی را بجنبان سلسله
پس ببین دیوانگی‌های دل شیدای من

کی خبر دارند زاغان جگر خوار مجاز
از حقیقت گویی طوطی شکرخای من؟

گرچه استحقاق دارم، لیکن از انصاف نیست
در دل من جای او باشد، در آتش جای من

راه باریک‌ست و شب تاریک و چاه از حد فزون
دستگیری کن خدا را، تا نلغزد پای من

من کیم عمان و پهنای سخن را موجزن
گر گواهی خواهی اینک طبع گوهر زای من
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.