۲۶۳ بار خوانده شده

بزم زهره

تو ای آتشین زهره کز تابناکی
فروزان کنی بزم چرخ کهن را

برون افکنی از پی دلفریبی
از آن نیلگون جامه، سیمینه تن را

به روی تو زان فتنه شد خاطر من
که ماننده ای روی معشوق من را

ز روشنگرانت شبی انجمن کن
بیفروز از چهره آن انجمن را

یکی بزم افلاکی و خسروانی
که در خور بود زهره چنگ زن را

چو آراستی محفل آسمانی
بخوان سوی بزمت من و ماه من را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دل من
گوهر بعدی:پشیمانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.