هوش مصنوعی: این شعر از درد فراق و ناامیدی از وصال معشوق سخن می‌گوید. شاعر از رنج دوری، بی‌وفایی معشوق و انتظار بی‌پایان می‌نالد. او از نابینایی چشم‌هایش از گریه و بی‌قراری درد عشق می‌گوید و از خدا می‌پرسد که چه سودی از این رنج‌ها عاید عاشقان می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی و شناختی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۳

ترک یاری کردی، از وصل تو یاران را چه حظ؟
دشمن احباب گشتی، دوستداران را چه حظ؟

چون ندارد وعده وصل تو امکان وفا
غیر داغ انتظار امیدواران را چه حظ؟

چشم من، کز گریه نابیناست، چون بیند رخت؟
از تماشای چمن ابر بهاران را چه حظ؟

درد بی درمان خوبان چون نمی گیرد قرار
دردمندان را چه حاصل، بیقراران را چه حظ؟

آن سوار از خاک ما تا کی برانگیزد غبار؟
از غبار انگیختن، یارب، سواران را چه حظ؟

میدهد خاک رهش خاصیت آب حیات
ور نه زین گرد مذلت خاکساران را چه حظ؟

یارب از قتل هلالی چیست مقصود بتان؟
از هلاک عندلیبان گلعذاران را چه حظ؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.