هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و توصیفی است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، معشوقه را به پدیدههای طبیعی مانند ماه، سرو، لالستان و گوهر تشبیه میکند. همچنین، شاعر از عشق و درد دلهای خود سخن میگوید و از زیباییهای معشوقه مانند زلف، لب و دندان او تمجید میکند. در پایان، شاعر به شاه شاهان و فیلسوفان اشاره میکند و از قدرت و حکمت آنان سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و استعارههای پیچیده است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم نیاز به دانش ادبی و بلوغ فکری دارند.
شمارهٔ ۱۳۲
روی او ماه است اگر بر ماه مشک افشان بود
قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود
گر روا باشدکه لالستان بود بر راه سرو
بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود
دل چوگوی و پشت چون چوگان بود عشّاق را
تا زَنَخْدانش چو گوی و زلف چون چوگان بود
گر زدو هاروت او دلها بهدرد آید همی
درد دلها را زد و یاقوت او درمان بود
عنبر از زلفش همی بارد چو در مجلس بود
گوهر از تیغش همی بارد چو در میدان بود
دوستان را بوی آن عنبر نشاط دل دهد
دشمنان را عکس آن گوهر بهشت جان بود
من به جان مرجان و لؤلؤ را خریداریکنم
گرچه دندان و لب او لؤلؤ و مرجان بود
هر زمانگویم به شیرینی و پاکی در جهان
چون لب و دندان او یارب لب و دندان بود
راز من در عشق او پنهان نباشد تا مرا
روی زرد و باد سرد و دیدهٔ گریان بود
هر سه پیش مردمان هستند غَمّازان من
هر کجا غمّاز باشد راز کی پنهان بود
برکنار خویش رضوان پرورید او را بهناز
حور باشد آن که او پروردهٔ رضوان بود
ترک من حورست و از رضوان به شب بگریخته است
تا بهخدمت روز و شب پیش شه ایران بود
شاه شاهان ارسلان ارغو که باشد تا جهان
در جهانداری به جای ارسلان سلطان بود
فیلسوفانی که در احکام بشکافند موی
حکم کردستند کاو را بر جهان فرمان بود
کلی و جزوی است از تأثیرگردون هرچه هست
رای او زین هر دو معنی هر چه خواهد آن بود
این غزل بر وزن آن گفتم که گوید عنصری:
«تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود»
قد او سروست اگر بر سرو لالستان بود
گر روا باشدکه لالستان بود بر راه سرو
بر مه روشن روا باشد که مشک افشان بود
دل چوگوی و پشت چون چوگان بود عشّاق را
تا زَنَخْدانش چو گوی و زلف چون چوگان بود
گر زدو هاروت او دلها بهدرد آید همی
درد دلها را زد و یاقوت او درمان بود
عنبر از زلفش همی بارد چو در مجلس بود
گوهر از تیغش همی بارد چو در میدان بود
دوستان را بوی آن عنبر نشاط دل دهد
دشمنان را عکس آن گوهر بهشت جان بود
من به جان مرجان و لؤلؤ را خریداریکنم
گرچه دندان و لب او لؤلؤ و مرجان بود
هر زمانگویم به شیرینی و پاکی در جهان
چون لب و دندان او یارب لب و دندان بود
راز من در عشق او پنهان نباشد تا مرا
روی زرد و باد سرد و دیدهٔ گریان بود
هر سه پیش مردمان هستند غَمّازان من
هر کجا غمّاز باشد راز کی پنهان بود
برکنار خویش رضوان پرورید او را بهناز
حور باشد آن که او پروردهٔ رضوان بود
ترک من حورست و از رضوان به شب بگریخته است
تا بهخدمت روز و شب پیش شه ایران بود
شاه شاهان ارسلان ارغو که باشد تا جهان
در جهانداری به جای ارسلان سلطان بود
فیلسوفانی که در احکام بشکافند موی
حکم کردستند کاو را بر جهان فرمان بود
کلی و جزوی است از تأثیرگردون هرچه هست
رای او زین هر دو معنی هر چه خواهد آن بود
این غزل بر وزن آن گفتم که گوید عنصری:
«تا همی جولان زلفش گرد لالستان بود»
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.