هوش مصنوعی: این متن یک شعر ستایش‌آمیز و مدحی است که در آن شاعر به توصیف عظمت، قدرت و عدالت پادشاه یا حاکم زمان خود می‌پردازد. در این شعر، از جوانی، شادی، دولت و کامروایی پادشاه سخن گفته می‌شود و او را به عنوان فردی بی‌نظیر در جهانداری و شهنشاهی معرفی می‌کند. همچنین، به پیروزی‌های نظامی، عدالت، رفاه و سعادتی که تحت حکومت او برقرار است، اشاره می‌شود. شاعر از تیغ و رای پادشاه به عنوان نمادهای قدرت و عدالت یاد می‌کند و تأکید می‌کند که مخالفان و دشمنان او نابود شده‌اند. در پایان، شاعر آرزو می‌کند که پادشاه همیشه موفق و پیروز باشد و دولت او پایدار بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم پیچیده‌ی ادبی و تاریخی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات به جنگ و قدرت‌طلبی ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد. افراد 16 سال به بالا بهتر می‌توانند این مفاهیم را درک کرده و از زیبایی‌های ادبی آن لذت ببرند.

شمارهٔ ۳۱۱

ای ز شاهی و جوانی شاد و از دولت به کام
ایزد اندر هر مرادی داد تو داده تمام

اندر اسباب شهنشاهی همال تو کجا است
واندر آثار جهانداری نظیر تو کدام

شیرمردان گشته اندر پیش تیغ تو زبون
تاجداران ‌گشته اندر پیش تخت تو غلام

از پدر ملک جهان داری به میراث حلال
در خلاف تو قدم برداشتن باشد حرام

از سعادت دولت تو خانه‌ای دارد که هست
عالم صغری‌اش بوم و عالم کبری‌‌اش بام

هست روشن حجت‌ افضال تو در شرق ‌و غرب
هست فرخ سایهٔ اقبال تو بر خاص و عام

گر همی برهان و حجت باید اقبال تو را
بس بود برهان و حجت فتح روم و فتح شام

رای تو در شام، شام نیکخواهان کرد صبح
تیغ تو در روم‌، صبح بدسگالان کرد شام

کین تو مانند سودا گشت کزوی سوخته است
خون حاسد در عروق و مغز دشمن در عِظام

تیغ تو زهر است و دام و هر که خواهد گو بیا
دست را بر نه به زهر و پای را برنه به دام

رآی هند آید به طاعت ‌گر فرستی یک رسول
شاه چین آید به خدمت‌ گر فرستی یک پیام

از مخالف موکبی وز موکب تو یک سوار
از معادی لشکری وز لشکر تو یک غلام

نوبت جام است شاها نوبت شمشیر نیست
جام باید در کف و شمشیر باید در نیام

آتش شمشیر تو چون کار شاهی پخته کرد
آبگون جام تو باید مدتی پر خمر خام

جام پُر فرمای از آن باده که چون گیری به‌دست
دست ‌گردد مشک بوی و جام‌ گردد لعل فام

بندگان تو همه حورند و می‌ماء معین
تو چو رضوانی و دارالملک تو دارالسلام

دولت تو کرد بخت بندگان تو بلند
همت تو کرد کار چاکران تو به‌ کام

بندگان شاید که از بهر تو بِفْروزند جان
چاکران زیبد که بر یاد تو بفرازند جام

مال و حال و سال و فال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر پادشاهی بر مراد و بر دوام

مال وافر، حال نیکو، سال فرخ‌، فال سعد
اصل راضی‌، نسل باقی‌، تخت عالی،‌ بخت رام

رهنمایت باد یزدان هرکجا سایی رکاب
همنشینت باد دولت هرکجا سازی مقام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.