هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز و مدحی است که در وصف یک پادشاه یا حاکم بزرگ سروده شده است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و تشبیهات هنرمندانه، عظمت، عدالت، بخشندگی و قدرت پادشاه را میستاید و او را منشأ خیر و برکت برای مردم میداند. همچنین، به نقش پادشاه در حمایت از دین و عدالت اشاره میکند و آرزو میکند که شعرش تا ابد زنده بماند.
رده سنی:
16+
این متن به دلیل استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی پیچیده و مفاهیم تاریخی و سیاسی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و تاریخ ایران دارد.
شمارهٔ ۳۸۳
ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران
گردون کامکاری خورشید کامکاران
گر عید روزهداران بر خلق هست فرخ
دیدار توست فرخ بر عید روزهداران
جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان
جز تو جمال ملت نامد ز شهریاران
آن کاو تو را ببیند باشد ز نیکبختان
وان کاو تورا شناسد باشد ز بختیاران
تا دین مصطفی را یاری و حق شناسی
دولت به تو بنازد چون مصطفی بهٔاران
بشکفت روی گیتی از فر دولت تو
مانند باغ و بستان در فصل نوبهاران
ابری است دست رادت بخشنده بر خلایق
این بدرههای گوهر وان قطرههای باران
منسوخ گشت شاها با علم و سیرت تو
هم سیرت بزرگان هم حلم بردباران
هر روز بر رعیت رحمت همی فزایی
این است پادشاها رسم بزرگواران
ای آتش حُسامت آب حسود برده
وز باد سر حسودت مانند خاکساران
چرخ است مرکب تو ماه تمام زینش
مهرست طلعت تو سیارگان سواران
یک تن همی نیارد با مرکبت جهیدن
با سنگ سخت خارا چون گشت خار خاران
امسال روم و چین را هست از تو استواری
سال دگر نشانی در مصر استواران
گر ره دهی به خدمت پیشت میان ببندد
فغفور چون غلامان قیصر چو پردهداران
آنجا که برگماری لشکر بهدشمنان بر
گرید مخالف تو چون ابر در بهاران
وانجا که در مصافی خنجر همیگذاری
در خدمت تو نصرت باشد ز حقگزاران
وآنجا که صید جویی در خون گور و آهو
کهسار و دشت و وادی گردد چون لالهزاران
از بهر آنکه باشد نخجیر خنجر تو
آید همی به صحرا آهو ز کوهساران
شاها خدایگانا چون شعر من شنیدی
خوانند تا قیامت شعرم نکو شعاران
گر پیش خویش خوانی من بنده را معزی
بر درگه تو باشد بختم ز خواستاران
بسیار راهواران هستند حاسد من
لنگی همی نمایم در پیش راهواران
تا هست جای بلبل تا هست جای قمری
گه در میان بستان گه در سر چناران
بنشان غبار روزه بنشین به شادکامی
مگذر تو از زمانه گیتی همیگذاران
با دولت و سعادت با خرمی و شادی
چون عید روزهداران بگذار صدهزاران
گردون کامکاری خورشید کامکاران
گر عید روزهداران بر خلق هست فرخ
دیدار توست فرخ بر عید روزهداران
جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان
جز تو جمال ملت نامد ز شهریاران
آن کاو تو را ببیند باشد ز نیکبختان
وان کاو تورا شناسد باشد ز بختیاران
تا دین مصطفی را یاری و حق شناسی
دولت به تو بنازد چون مصطفی بهٔاران
بشکفت روی گیتی از فر دولت تو
مانند باغ و بستان در فصل نوبهاران
ابری است دست رادت بخشنده بر خلایق
این بدرههای گوهر وان قطرههای باران
منسوخ گشت شاها با علم و سیرت تو
هم سیرت بزرگان هم حلم بردباران
هر روز بر رعیت رحمت همی فزایی
این است پادشاها رسم بزرگواران
ای آتش حُسامت آب حسود برده
وز باد سر حسودت مانند خاکساران
چرخ است مرکب تو ماه تمام زینش
مهرست طلعت تو سیارگان سواران
یک تن همی نیارد با مرکبت جهیدن
با سنگ سخت خارا چون گشت خار خاران
امسال روم و چین را هست از تو استواری
سال دگر نشانی در مصر استواران
گر ره دهی به خدمت پیشت میان ببندد
فغفور چون غلامان قیصر چو پردهداران
آنجا که برگماری لشکر بهدشمنان بر
گرید مخالف تو چون ابر در بهاران
وانجا که در مصافی خنجر همیگذاری
در خدمت تو نصرت باشد ز حقگزاران
وآنجا که صید جویی در خون گور و آهو
کهسار و دشت و وادی گردد چون لالهزاران
از بهر آنکه باشد نخجیر خنجر تو
آید همی به صحرا آهو ز کوهساران
شاها خدایگانا چون شعر من شنیدی
خوانند تا قیامت شعرم نکو شعاران
گر پیش خویش خوانی من بنده را معزی
بر درگه تو باشد بختم ز خواستاران
بسیار راهواران هستند حاسد من
لنگی همی نمایم در پیش راهواران
تا هست جای بلبل تا هست جای قمری
گه در میان بستان گه در سر چناران
بنشان غبار روزه بنشین به شادکامی
مگذر تو از زمانه گیتی همیگذاران
با دولت و سعادت با خرمی و شادی
چون عید روزهداران بگذار صدهزاران
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.