هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف قدرت و عظمت خداوند در آفرینش آسمان و زمین می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، نشان می‌دهد که همه‌چیز در آسمان و زمین تحت فرمان خداوند است و از قدرت بی‌نظیر او حکایت دارد. همچنین، متن به ستایش عدل، رحمت و فرمانروایی خداوند پرداخته و تأثیر آن بر جهان را شرح می‌دهد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق مذهبی و فلسفی است و از زبان شعری پیچیده‌ای استفاده می‌کند که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

شمارهٔ ۴۱۹

نگاه کرد خدای اندر آسمان و زمین
رقم‌ کشید ز قدرت بر آسمان و زمین

کیشدن رقم قدرتش پدید آورد
هزارگونه عجایب در آسمان و زمین

چو یافتند عُلّو و سکون ز قدرت او
چه در سرشت و چه در جوهر آسمان و زمین

همه علو و سکون سر به سر رها کردند
به ‌کدخدای ملک سنجر آسمان و زمین

نظام دین ‌که همی بر سرسش کنند نثار
همه نجوم و همه گوهر آسمان و زمین

مظفر آنکه چو مهر و وفای او بینند
خلاف و کین بنهند از سر آسمان و زمین

ز نیک‌بختی او ملک و دین همی نازد
چو از نبوت بیغمبر آسمان و زمین

کجا ثنا کند او را خطیب بر منبر
ثنا کنند بر آن منبر آسمان و زمین

اگر بخواهد تا بر بدن بود زینت
شوند پر زر و پر اختر آسمان و زمین

ز بهر زینت ایوان بزم او شده‌اند
مکان اختر و کان زر آسمان و زمین

ز فرّ طلعت میمون و سعد طالع او
شوند حاسد یکدیگر آسمان و زمین

نیاورند صلاح و نظام عالم را
چو آفتاب چنین داور آسمان و زمین

بپرورند به عدلش همی درختان را
ز مهر چون پدر و مادر آسمان و زمین

ز بهر عشرت او باغ را بیارایند
به ‌گونه ‌گونه سلب زیور آسمان و زمین

اگر به صورت مرغی شود سعادت او
چو دانه گیرد در ژاغر آسمان و زمین

وگر زهمت او چرخ چنبری سازد
برون شوند بدان چنبر آسمان و زمین

ایا فریشتگان کاتب مدایح تو
ستارگان قلم و دفتر آسمان و زمین

کسی که‌ گوید با قدر و حلم تو ز قیاس
بوند همسر و همبر بر آسمان و زمین

محال گیرد و چون ژرف بنگرد بیند
به قدر و حلم تو در همسر آسمان و زمین

چو در وفای تو تا حشر دهر محضر بست
گوا شدند بر آن محضر آسمان و زمین

به روزگار تو از خلق باز داشته‌اند
بلای صاعقه و صرصر آسمان و زمین

ز دولت تو به ‌آذار و فرودین شده‌اند
سرشک بار و شجرپرور آسمان و زمین

نقاب کُحلی و ادکن بر او فرو بندند
ز دود تیره و خاکستر آسمان و زمین

کند سیاست تو روز رزم مرد تهی
هم از روان و هم از پیکر آسمان و زمین

به‌ گاه خشم تو گر روی عفو ننمودی
بسوختی ز تف آذر آسمان و زمین

کجا بسوزد خشم تو بدسگالان را
شوند پرشرر و اخگر آسمان و زمین

شکافته است و گسسته سرای و کاخ عدوت
بر آن صفت‌ که ‌گه محشر آسمان و زمین

چو سوگواران هر شب به سوگ دشمن تو
شوند در شبه‌گون چادر آسمان و زمین

فرشته است مگر لشکر تو روز مصاف
مدد کنندهٔ آن لشکر آسمان و زمین

به قهر خصم تو کردند کارهای عجیب
چو مهره باز و چو بازیگر آسمان و زمین

به کشوری که بود دشمنت خراب کنند
خم و ثبات در آن‌ کشور آسمان و زمین

چه مهره بود و چه لعبت ‌که داشتند آن روز
گرفته در دهن و در بر آسمان و زمین

همیشه لشکر کین تو نیلگون دارد
چو لون خویش و چو نیلوفر آسمان و زمین

گر آسمان و زمین برزند مخالف تو
زنند بر سر او خنجر آسمان و زمین

همیشه تا که ز نور و ظَلَم زنند علم
به حد باختر و خاور آسمان و زمین

همیشه تا که نمایند از فراز و نشیب
چو بحر اَخضر و چون لنکر آسمان و زمین

تو باش صد‌ر و خداوند جاه قدر تو را
مطیع چون رهی و چاکر آسمان و زمین

بر آسمان و زمین رای و رایت تو بلند
تو را مُسَخّر و فرمان بر آسمان و زمین
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.