۲۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵

مشک نقاب قمر خویش ‌کرد
سیم‌ حجاب حجر خویش کرد

تا من بیچارهٔ دل خسته را
عاشق اندوه بر خویش کرد

عیش من از ناخوشی آن خوش پسر
همچو شرنگ از شکر خویش‌کرد

دید دلم ناوک مژگان او
حلقهٔ زلفش سپر خویش کرد

کردم با او ز لطافت بسی
آنچه پدر با پسر خویش کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.