هوش مصنوعی:
این متن یک شعر طنزآمیز و هجوی است که با زبانی شوخ و گاه تند به توصیف و هجو فردی به نام ابوالحسنخان میپردازد. شاعر با استفاده از تشبیهات طنزآمیز مانند خرچنگ، وزغ، و خرگوش، ویژگیهای ظاهری و شخصیتی فرد مورد نظر را به سخره میگیرد. همچنین، در بخشهایی از شعر به موضوعاتی مانند سیاست، هنر، و مرگ اشاره میشود.
رده سنی:
18+
این متن دارای لحن هجوآمیز و گاه تند است و ممکن است شامل اشاراتی باشد که برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از مفاهیم و تشبیهات به درک ادبی و اجتماعی بالاتری نیاز دارند.
امکانات بیشتر
ای بر کچلان دهر سرهنگ
حق حفظ کند سرِ تو از سنگ
ای آکچل، ای ابوالحسنخان
ای تو وزغ و حسین خرچنگ
من چون تو کچل ندیدهام هیچ
نه در کَن و سولَقان، نه در کَنگ
ماهِ فلکی نموده تقلید
از زِفتِ سرت به شکل و از رنگ
باشد کچلی نهان به فرقت
چون نشوه که مُضمَرَ است در بَنگ
آید چو نسیمِ ری به مشهد
از بویِ سرِ تو میشوم منگ
مدهوش کند مسافرین را
بویِ سرت از هزار فرسنگ
گفتی در شعر خود که هستم
من سائسِ صد هزار الدَنگ
رفتی که کنی ز بنده تعریف
هجوَم کردی تو، ای قُرُم دَنگ
سائس یعنی که کارفرما
یا راهنما به صلح یا جنگ
معنایِ سیاست امر و نهی است
خوب است نظر کنی به فرهنگ
کی الدَنگان به من مطیعند
زین نسبت بد بُوَد مرا نَنگ
گر شعرِ دگر کلان جَفَنگ است
شعرِ تو کچلکلاچه اَجفَنگ
ماشاءَالله رفته رفته
خطّت شده مثلِ خطِّ خرچنگ
اینها همه طیبت و مزاح است
از من نشوی ، رفیق ، دلتنگ
در شعر، نه کس تو راست همدوش
در خط، نه کسی تو راست همسنگ
بر چنگ چو پنجه برگشایی
از پنجهٔ بار بَد فُتَد چنگ
سازِ تو عجیبتر ز درویش
نقشِ تو غریبتر ز ارژنگ
تو نی کچلی، سرت پر از موست
وانگاه چه مویِ خوبِ خوشرنگ
تازی تو به علم همچو خرگوش
دیگر متعلّمان چو خرچنگ
اِن شاءَاللّه پیر گردی
گوزم شود از سِبیلت آونگ
از بردن اسمِ داش کاظم
گردید دلم چو قافیه تنگ
صد حیف از آن رفیقِ یکروی
افسوس از آن رفیقِ یکرنگ
تا صبح مرا نمیبَرَد خواب
آید چوخیالِ او شباهنگ
افسوس که رفت و دوستان را
دیگر نرسد به دامنش چنگ
ما نیز رویم از پی او
یعنی که برندمان به اُردَنگ
راهیست که طی نماید آن را
هم اسبِ رونده، هم خرِلنگ
هم آنکه به چاه کرد منزل
هم آنکه به ماه بُرد اورنگ
هم آنکه وزیر شد به تزویر
هم آنکه وکیل شد به نیرنگ
در هم کوبد زمانه ما را
ماییم برنج و آسمان دنگ
«ایرج میرزا»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
حق حفظ کند سرِ تو از سنگ
ای آکچل، ای ابوالحسنخان
ای تو وزغ و حسین خرچنگ
من چون تو کچل ندیدهام هیچ
نه در کَن و سولَقان، نه در کَنگ
ماهِ فلکی نموده تقلید
از زِفتِ سرت به شکل و از رنگ
باشد کچلی نهان به فرقت
چون نشوه که مُضمَرَ است در بَنگ
آید چو نسیمِ ری به مشهد
از بویِ سرِ تو میشوم منگ
مدهوش کند مسافرین را
بویِ سرت از هزار فرسنگ
گفتی در شعر خود که هستم
من سائسِ صد هزار الدَنگ
رفتی که کنی ز بنده تعریف
هجوَم کردی تو، ای قُرُم دَنگ
سائس یعنی که کارفرما
یا راهنما به صلح یا جنگ
معنایِ سیاست امر و نهی است
خوب است نظر کنی به فرهنگ
کی الدَنگان به من مطیعند
زین نسبت بد بُوَد مرا نَنگ
گر شعرِ دگر کلان جَفَنگ است
شعرِ تو کچلکلاچه اَجفَنگ
ماشاءَالله رفته رفته
خطّت شده مثلِ خطِّ خرچنگ
اینها همه طیبت و مزاح است
از من نشوی ، رفیق ، دلتنگ
در شعر، نه کس تو راست همدوش
در خط، نه کسی تو راست همسنگ
بر چنگ چو پنجه برگشایی
از پنجهٔ بار بَد فُتَد چنگ
سازِ تو عجیبتر ز درویش
نقشِ تو غریبتر ز ارژنگ
تو نی کچلی، سرت پر از موست
وانگاه چه مویِ خوبِ خوشرنگ
تازی تو به علم همچو خرگوش
دیگر متعلّمان چو خرچنگ
اِن شاءَاللّه پیر گردی
گوزم شود از سِبیلت آونگ
از بردن اسمِ داش کاظم
گردید دلم چو قافیه تنگ
صد حیف از آن رفیقِ یکروی
افسوس از آن رفیقِ یکرنگ
تا صبح مرا نمیبَرَد خواب
آید چوخیالِ او شباهنگ
افسوس که رفت و دوستان را
دیگر نرسد به دامنش چنگ
ما نیز رویم از پی او
یعنی که برندمان به اُردَنگ
راهیست که طی نماید آن را
هم اسبِ رونده، هم خرِلنگ
هم آنکه به چاه کرد منزل
هم آنکه به ماه بُرد اورنگ
هم آنکه وزیر شد به تزویر
هم آنکه وکیل شد به نیرنگ
در هم کوبد زمانه ما را
ماییم برنج و آسمان دنگ
«ایرج میرزا»
گوهرین | گنجینه های مکتوب | gowharin.ir
مزاح با ابوالحسن خان
صفحه بدون محتوا!
محتوای مورد نظر شما به یکی از دلایل زیر از سایت حذف شده است:
- نشر این محتوا موجب نقض قوانین کپی رایت است.
- محتوا متعلق به این گوهر نبوده و یا صاحب آن شخص دیگری است.
- محتوا برای نشر عمومی مناسب نیست.
گوهر قبلی:در مدح امیر نظام
گوهر بعدی:شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.