هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و از طبیب و درمان ناامید است. او عشق را همچون نوشدارویی می‌داند که حتی اگر تلخ باشد، جانش را نجات می‌دهد. شاعر از پند و موعظه‌های دیگران خسته شده و تنها به دنبال وصال معشوق است. او خود را رند و می‌خواره می‌خواند و از روزگار ناسازگار با عشاق شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده‌ای مانند 'نوش داروی لب' و 'صلیب' نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً از سن 16 سالگی به بعد در افراد شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۳۰

مگر حبیب کند چاره عن قریب مرا
در این مرض چه مداوا کند طبیب مرا

حیات محض شود موت تلخ در حلقم
ز نوش داروی لب گر کند نصیب مرا

اگر نظر کند از جنبش صبا جانی
دهم نسیم عرق چین او به طیب مرا

چو حب دوست، حمایت کند ندارم باک
به نیم حبه نباشد غم رقیب مرا

چو من نمی شنوم پند گو به حکم کرم
دگر به موعظه تلقین مکن خطیب مرا

که من معاینه لبیک دوست خواهم زد
اگر کشند چو حلاج بر صلیب مرا

به غیر رندی و می خوارگی چه آموزند
به مکتبی که نزاری بود ادیب مرا

زمانه گر نشود سازگار با عشاق
ز روزگار نمی آید این عجیب مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.