هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق می‌پردازد. او غم و اندوه ناشی از عشق و دوری را توصیف می‌کند و تأکید دارد که تنها غم معشوق برایش اهمیت دارد. شاعر از اسارت در دام عشق و زلف معشوق سخن می‌گوید و از ناامیدی و انتظار برای وصال می‌نالد. در پایان، او از رنج‌های عشق و بی‌پناهی خود سخن می‌گوید و از معشوق درخواست رعایت و ترحم دارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'خون دل' و 'غم هجران' ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۰

اگر عنایت غم نیستی که یار من است
که را غم من و اندوه بیشمار من است

غم تو یک نفس از من نمی شود غایب
هم اوست در همه عالم که یارغار من است

مرا نه یار و نه اغیار جز تو یاری نیست
غمی دگر نخورم چون غم تو یار من است

به دام زلف تو افتادم و عجب تر این
که من مقیدم و دام من شکار من است

اگر به وصل نخواهی نواخت واویلا
که مالک غم هجران در انتظار من است

نهاده ام سر بیچارگی و مسکینی
همین دگر چه به بازوی اقتدار من است

به ترک هستی خود گفتن و به بودن نیست
نه مرد کار چنینم اگر نه کار من است

ز پیر عشق شنیدم که گفت هر حلّاج
نه رازدار انا الحق نه مرد دار من است

شدم ز دست وگر باورت نمی شود
به خاک پای تو سوگند استوار من است

ز بس که خون دل از چشم من فرو ریزد
گمان برند که یاقوت در کنار من است

رعایتی دگرم گر نمی کنی باری
همین قدر که نزاری زار زار من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.