۳۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۸

مرا سودایِ تو دیوانه کرده ست
ز خویش و آشنا بی گانه کرده ست

فغان از چشمِ دل دزدت که چشمم
چو گوشَت معدنِ دُردانه کرده ست

خطی آوردی و با من همان کرد
که سوزِ شمع با پروانه کرده ست

از آن مستم که ساقّیِ محبّت
پیاپی بر سرم پیمانه کرده ست

نخواهد هرگز از می توبه کردن
دلم عزمی چنین مردانه کرده ست

عبادت خانه یی دارند هر کس
نزاری قبله از می خانه کرده ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.