هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج شاعر از هجران معشوق است. او از بی‌طاقتی در فراق، بی‌قراری، و اندوه عمیق خود می‌گوید و اشاره می‌کند که وجود معشوق برایش حیاتی است. شاعر به رغم تمام رنج‌ها، همچنان وفادار است و از ایمان به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، او از ناامیدی و قطع امید از وصلت می‌نالد اما همچنان تسلیم تقدیر نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، هجران، و تسلیم در برابر تقدیر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۱۹

علم الله که دگر طاقت هجرانم نیست
بی وجودت فرحی در تن بی جانم نیست

جمع چون باشم و آسوده دل و خوش خاطر
دیر شد تا به کف آن زلف پریشانم نیست

شدم از نقش خیال تو چو سوزن باریک
میکشم درد و سر رشته به فرمانم نیست

گر اشارت بود از دوست چه باک از دشمن
روی در کعبه بود خوف بیابانم نیست

به سر خویش نی ام ساکن این کنج چو گنج
جز تحمل چه توان کرد چو درمانم نیست

نیست با مذهب و دین دگرانم کاری
کافرم گر به سر زلف تو ایمانم نیست

دارم از غایت تشویش ، سری سودایی
ور شود در سر سودات پشیمانم نیست

از تو محروم روا نیست چو من مظلومی
گوی تقدیر ولی در خم چوگانم نیست

سخت کاری است پس از عهد وفا ، نومیدی
راستی قطع توقع ز تو آسانم نیست

تو مرو از سر پیمان نزاری و اگر
برود بر سر من تیغ، غم آنم نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.