هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و دلباختگی خود سخن میگوید و بیان میکند که حتی اگر معشوق او را بکشد، باز هم از عشقش دست برنمیدارد. او معشوق را بینظیر و برتر از همه میداند و تأکید میکند که هیچ چیز به زیبایی و جمال معشوق نیست. همچنین، شاعر از پاکی و دوری از آلودگیهای دنیوی سخن میگوید و عقل را در برابر عشق ناتوان میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و برخی اشارات به موضوعاتی مانند مرگ و زهر است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۲۷
گر تو بر کشتن من حکم کنی باکی نیست
هیچ دلبستگی از بهر چو من خاکی نیست
ور به زهرم بکشی باز لبم بر لب نه
بهتر از چشمه ی نوشین تو تریاکی نیست
هر کجا سروقدی بود به عمدا دیدم
در همه شهر به بالای تو چالاکی نیست
محترز باش ز آلایش ادناس هوا
پاک رو را بتر از صحبت نا پاکی نیست
عقل اگر خواست که در موکب حسن تو رود
هیچ کس نیست که بر بسنه به فتراکی نیست
نه که من در غم عشق تو گرفتارم و بس
از تو در هیچ مکان نیست که غم ناکی نیست
هر چه در حسن جمال تو نزاری گفته ست
بیش از آنی و ازین برترش ادراکی نیست
هیچ دلبستگی از بهر چو من خاکی نیست
ور به زهرم بکشی باز لبم بر لب نه
بهتر از چشمه ی نوشین تو تریاکی نیست
هر کجا سروقدی بود به عمدا دیدم
در همه شهر به بالای تو چالاکی نیست
محترز باش ز آلایش ادناس هوا
پاک رو را بتر از صحبت نا پاکی نیست
عقل اگر خواست که در موکب حسن تو رود
هیچ کس نیست که بر بسنه به فتراکی نیست
نه که من در غم عشق تو گرفتارم و بس
از تو در هیچ مکان نیست که غم ناکی نیست
هر چه در حسن جمال تو نزاری گفته ست
بیش از آنی و ازین برترش ادراکی نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.