هوش مصنوعی: این متن بیانگر حسرت و اندوه شاعر از گذر سریع عمر و جوانی، از دست دادن فرصت‌ها و ناامیدی از تغییر سرنوشت است. شاعر از بی‌ثباتی دنیا و ناتوانی انسان در برابر تقدیر شکایت می‌کند و با تصاویر شاعرانه مانند باد صبحگاهی و تیر کمان، گذرا بودن زندگی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی درباره گذر عمر و تقدیر است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن حسرت‌آمیز و ناامیدی موجود در متن برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۳۳۷

دریغ عمر که بی روی دوستان بگذشت
چو باد صبح که بر طرف بوستان بگذشت

دریغ سود ندارد چو اختیار از دست
برفت هم چو خدنگی که از کمان بگذشت

بهار عمر جوانی و بی غمی افسوس
که هم چو قافله ی باد مهرگان بگذشت

تو خود قیاس کن ای بی خبر که در دل ما
چه آتش است که دودش ز آسمان بگذشت

بسوخت حلق من از بس که برق آه دلم
ز سینه هم چو براق سبک عنان بگذشت

هنوز دیده به هم می نهم تعالی الله
ز هر چه بر سرم از گردش زمان بگذشت

چه حاصل از سفر بی مراد هیچ همین
فسانه ای که فلان آمد و فلان بگذشت

نزاریا چه کنی چاره نیست تن درده
به جور چرخ که کار تو زین و آن بگذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.